روانشناختی رفتاری

دلبستگی در نوجوانی و باوفایی در سنین پیری چه ارتباطی باهم دارند!

روابط اجتماعی و شخصی به بررسی چگونگی تأثیر سبک های دلبستگی نوجوانان بر فعالیت مغز در بزرگسالی در طول تعاملات اجتماعی می پردازد.

دلبستگی

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه قرن، روابط اجتماعی و شخصی به بررسی چگونگی تأثیر سبک های دلبستگی نوجوانان بر فعالیت مغز در بزرگسالی در طول تعاملات اجتماعی می پردازد.برای اطلاعات بیشتر اندیشه قرن را دنبال کنید.

عملکرد جالب مغز

مطالعه اخیر منتشر شده در مجله روابط اجتماعی و شخصی به بررسی چگونگی تأثیر سبک های دلبستگی نوجوانان بر فعالیت مغز در بزرگسالی در طول تعاملات اجتماعی می پردازد. یافته‌ها نشان می‌دهد که نوجوانانی که به طور ایمن متصل شده‌اند، هنگام دست گرفتن با یک شریک عاشقانه یا حتی یک غریبه، فعالیت مغزی را در مناطق مرتبط با احساسات، شناخت و پاداش نشان می‌دهند. این نتایج نشان می دهد که کیفیت دلبستگی در نوجوانی می تواند پاسخ های بزرگسالان به حمایت اجتماعی در سطح عصبی را شکل دهد.

دلبستگی در نوجوانی و باوفایی در سنین پیری چه ارتباطی باهم دارند!

دلبستگی در نوجوانی و باوفایی در سنین پیری چه ارتباطی باهم دارند!

تئوری دلبستگی معتقد است که روابط اولیه با مراقبین طرح اولیه تعاملات اجتماعی آینده را تشکیل می دهد. این استدلال می کند که کودکان استراتژی های دلبستگی را بر اساس پاسخگویی مراقب خود توسعه می دهند، که بعداً بر رفتارهای عاطفی و اجتماعی آنها تأثیر می گذارد. افراد وابسته ایمن معمولاً با صمیمیت احساس راحتی می کنند و در ایجاد روابط نزدیک مهارت دارند. در مقابل، کسانی که وابستگی های ناایمن دارند ممکن است در اعتماد به دیگران و حفظ روابط با مشکل مواجه شوند.

تحقیقات قبلی عمدتاً بر دلبستگی بزرگسالان بدون تأکید زیاد بر مسیر رشد آن از دوران نوجوانی متمرکز بود. علاوه بر این، در حالی که مطالعات موجود مکانیسم‌های عصبی زیربنای تعاملات اجتماعی و دلبستگی را برجسته می‌کنند، شکافی در درک این فرآیندها از دیدگاه رشد وجود دارد.

جینگرون لین، نویسنده این مطالعه، کاندیدای دکترا در دانشگاه ویرجینیا، گفت: “من به طور گسترده به حمایت اجتماعی و مهمتر از آن، نحوه استفاده مردم از منابع اجتماعی برای مبارزه با استرس علاقه مند هستم.” «در کار قبلی من، تمایل فرد به جستجوی حمایت در حضور دیگران اجتماعی با نتایج سلامتی بهتر سال‌ها بعد مرتبط بود. در این مقاله، من می‌خواهم ریشه رشدی آن و به عبارت دیگر، چگونگی شکل‌گیری تجربه مرتبط با دلبستگی در نوجوانی را بفهمم که از فرآیندهای جستجو در روابط بزرگسالان پشتیبانی می‌کند.»

برای کشف این پویایی‌ها، این مطالعه از یک طرح طولی استفاده کرد که شرکت‌کنندگان را ابتدا در دوران نوجوانی انتخاب کردند و سپس در بزرگسالی تقریباً ده سال بعد دوباره ارزیابی شدند.

در آغاز، در اواسط نوجوانی، شرکت‌کنندگان تحت مصاحبه دلبستگی بزرگسالان قرار گرفتند، روشی کاملاً تثبیت‌شده که وضعیت ذهنی فرد را در مورد دلبستگی از طریق روایت‌های دقیق در مورد روابط دوران کودکی با مراقبان ارزیابی می‌کند. این مصاحبه انسجام، تعادل عاطفی و دیدگاه شرکت کنندگان در مورد تجربیات دلبستگی آنها را ارزیابی می کند و معیاری از امنیت یا ناامنی دلبستگی آنها را ارائه می دهد.

در مرحله دوم مطالعه، زمانی که شرکت کنندگان در اواسط بیست سالگی خود بودند، از همان افراد دعوت شد تا در یک مطالعه fMRI برای اندازه گیری پاسخ های مغز تحت شرایط حمایت اجتماعی شرکت کنند. این بخش از مطالعه شامل سه حالت تجربی بود: گرفتن دست یک شریک عاشقانه، گرفتن دست یک غریبه و تنها بودن بدون دست گرفتن. این شرایط برای تقلید سطوح مختلف حمایت اجتماعی و نزدیکی طراحی شده‌اند و به محققان این امکان را می‌دهند تا مشاهده کنند که چگونه این موقعیت‌ها بر فعالیت مغز در مناطقی که با استرس، پاداش و تنظیم عاطفی مرتبط هستند، تأثیر می‌گذارند.

وظایف fMRI به طور خاص برای شامل تهدید شوک تنظیم شده بود، که موقعیت استرس زا را شبیه سازی می کرد که در آن حمایت شخص دیگری ممکن است پاسخ تهدید مغز را تعدیل کند. با مقایسه فعالیت مغز در شرایط مختلف نگهداری از دست، محققان می‌توانند تشخیص دهند که چگونه سبک‌های دلبستگی ایجاد شده در نوجوانی بر پاسخ مغز به تهدیدات بالقوه زمانی که سطوح مختلف حمایت اجتماعی در دسترس بود، تأثیر می‌گذارد.

نمونه نهایی شامل ۸۵ شرکت‌کننده با پیشینه‌های نژادی و قومی مختلف بود که هر دو وظایف AAI و fMRI را تکمیل کردند.

افرادی که در طول سال های نوجوانی سطوح بالاتری از دلبستگی ایمن داشتند، در بزرگسالی تحت شرایط حمایت اجتماعی، افزایش فعالیت مغزی را نشان دادند. هنگامی که این بزرگسالان در حالی که دست شریک زندگی خود را گرفته بودند، تهدیدی را پیش بینی می کردند، در مقایسه با زمانی که تنها بودند، در قشر کمربندی خلفی – ناحیه ای از مغز که با همدلی و دیدگاه سنجی مرتبط است – فعالیت بیشتری داشت. این نشان می دهد که دلبستگی ایمن توانایی مغز را برای درگیر کردن مدارهای پردازش همدلانه و اجتماعی در حضور روابط حمایتی افزایش می دهد.

علاوه بر این، هنگامی که این افراد به طور ایمن دست یک غریبه را در حالی که تهدیدی را پیش‌بینی می‌کردند، نگه می‌داشتند، نه تنها در قشر کمربندی خلفی، بلکه در نواحی دیگر مانند قشر اکسیپیتال جانبی، شکنج فرونتال میانی و تحتانی، پالیدوم راست / افزایش فعالیت داشتند. پوتامن و قشر منزوی این نشان دهنده آمادگی عصبی گسترده تر برای پردازش اطلاعات اجتماعی و عاطفی، حتی با افراد کمتر آشنا است.

«تجربه مرتبط با دلبستگی در نوجوانی می‌تواند نحوه واکنش افراد را در بزرگسالی به حمایت عصبی شرکای خود شکل دهد. لین به PsyPost گفت: نوجوانانی که به طور ایمن وصل شده بودند، نگه داشتن دست را به عنوان پاداش دریافت کردند، که این امر با افزایش فعال سازی مدارهای مرتبط با پاداش، حتی با افراد غریبه مشهود است.

پایان/*

اندیشه قرن را در ایتا دنبال کنید

اندیشه قرن را در تلگرام دنبال کنید

مطالب مرتبط