به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه قرن،پریسا کربلایی حسنی روان شناس بالینی درباره “یادزدودگی دوران کودکی” و علل ناتوانی در به خاطر آوردن بیشتر وقایع شخصی زندگی قبل از پنج سالگی؛ در یادداشت اختصاصی اندیشه قرن نوشت: آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چرا بیشتر وقایع زندگی دوران طفولیت و کودکی خود را به خاطر نمیآوریم؟! آیا دوست دارید علت آن را بدانید؟! یکی از نظریه پردازان روانشناسی به نام “شاختل” به این موضوع علاقمند بود و آن را مشکل “یادزدودگی دوران کودکی” نامید؛ یعنی ناتوانایی در به خاطر آوردن بیشتر وقایع شخصی زندگی، قبل از پنج یا شش سالگی.
اولین بار فروید به وجود این شکاف عمیق در حافظه ما پی برد. بنظر فروید ما در دوران کودکی تجارب عمیقی در زمینه دوست داشتن، ترس، خشم، حسادت داشته ایم، اما خاطرات ما از آنها بسیار ناچیز است. فروید معتقد بود یادزدودگی محصول واپس رانی یا واپس زنی (سرکوب) است. احساسات جنسی و پرخاشگرانه اولیه، با شرمندگی، زشتی و بدی همراه میشوند و به همین دلیل ما آنها را به ناهشیار واپس میرانیم.

پریسا کربلایی حسنی روانشناس کودک و نوجوان: دانستن ۴ تفاوت استرس و اضطراب گام مهمی برای مدیریت آن ها
شاختل معتقد بود که فروید تا حدی درست گفته است، اما او گفت که درباره فرضیه واپسرانی دو مشکل وجود دارد؛ اول ،اینکه یاد زدودگی دوران طفولیت جنبه کلی و همه گیر دارد؛ یعنی ما نه تنها احساسات جنسی و خشونت را فراموش میکنیم که ممکن است برای واپس رانی آنها دلیل داشته باشیم، بلکه تقریباً تمامی جنبه های دیگر دوران کودکی خود را نیز به باد فراموشی میسپاریم.
دوم این که حتی بیماران تحت روان تحلیلی که گاهی اوقات می توانند به مسائل پشت دیوار واپسرانی دسترسی پیدا کنند، همچنان قادر نیستند اکثر تجارب چند سال اولیه زندگی خود را به خاطر آورند. بنابراین یادزدودگی دوران طفولیت باید دلایل دیگری هم داشته باشد.
یادزدودگی دوران کودکی در یادداشت پریسا کربلایی حسنی / ناتوانی در به خاطر آوردن بیشتر وقایع شخصی زندگی قبل از پنج سالگی؛ علت چیست؟!
علت یادزدودگی دوران کودکی چیست؟!
شاختل اظهار داشت که یادزدودگی دوران کودکی در مرحله اول به دلیل “شیوه های ادراکی تجربه” است. تجربه و حافظه بزرگسالان بیشتر بر اساس مقوله های کلامی است، ما با نامگذاری اشیا و اتفاقات میتوانیم آنچه را دیده ایم به خاطر آوریم.
تجربه دوران کودکی عمدتاً پیش کلامی است، همچنان که روسو گفته است این تجربه بیشتر مستقیم و وابسته به حواس است. در نتیجه چنین تجربه ای ممکن نیست با رمزهای کلامی علامت گذاری و برچسب زده شود و سپس به خاطر آید؛ بنابراین همچنان که رشد میکنیم این تجارب را از دست میدهیم.
شاختل تجربه دوران کودکی را به دو مرحله تقسیم کرد:
طفولیت و اوایل کودکی
طفولیت (تولد تا یک سالگی)
در دوران طفولیت ما از بین حواس پنجگانه بیشتر از چشایی و بویایی استفاده میکنیم.
سرانجام این که نوزادان با دقت تمام با حس
حرارتی به درجه حرارت واکنش نشان میدهند
شاختل این حواس را “حواس خودمحور” نامید، زیرا این حواس در “درون بدن” احساس میشوند.
حواس خودمختار با حواس دگر محور مانند شنوایی و به ویژه بینایی تفاوت دارند. هنگامی که ما از این دست حواس استفاده میکنیم توجه مان به بیرون معطوف است. هنگامی که به درختی نگاه میکنیم تمرکز ما اغلب به قسمت بیرونی و روی شیء است.

پریسا کربلایی حسنی روانشناس کودک و نوجوان
شاختل گفت: حواس خودمحور به شدت با احساس لذت و تنفر ناشی از آرامش و ناراحتی همراهند، برای مثال: غذای خوب، احساس لذت ایجاد میکند و غذای فاسد تنفر به وجود میآورد.
در مقابل حواس دگر محور اغلب خنثی هستند، برای مثال هنگامی که به درختی نگاه میکنیم احساس عمیقی از لذت یا تنفر پیدا نمیکنیم؛ بنابراین همان طور که فروید گفته است تجربه خودمحور غالب بر نوزاد با اصل لذت گره خورده است.
حافظه بزرگسالان که غالباً کلامی است برای یادآوری تجربه حواس خودمحور ضعیف است. ما برای توصیف آنچه میبینیم کلمات مناسب زیادی در چنته داریم اما برای توصیف آنچه بو میکنیم، میچشیم، یا احساس می کنیم به فقر کلمات دچار می شویم.
اوایل کودکی (یک تا پنج سالگی)
اما حدود یک سالگی در سوگیری اساسی کودک
تغییرات بنیادی ایجاد میشود. کودکان توجه نسبتاً کمتری به امنیت خویش میدهند و به دلیل نیروی رسش فعالتر میشوند و مداوم به چیزهای جدید علاقه نشان میدهند. آنها هنوز تا حدودی بر حواس خودمحور متکی هستند اما اکنون به طور فزاینده ای از حواس دگر محور یعنی شنوایی و به ویژه بینایی سود میبرند. آنان با نگاه کردن به اشیای جدید آنها را بررسی می کنند.
نگرش کودک خردسال به جهان همراه با “گشاده رویی” است؛ مثلا: دختر بچه ای به حشره ای نزدیک میشود، میایستد و عمداً آن را بررسی میکند. برای او این حشره موضوعی جدید و جذاب است. او هر شیء جدیدی را با احساسی توام با شگفتی و ترس ادراک می کند.
پریسا کربلایی حسنی :علت یادزدودگی دوران کودکی چیست؟!
این گشاده رویی آشکارا با نگرش غالب در بزرگسالان مغایر است. اغلب بزرگسالان به راحتی به اشیا برچسب می زنند. برای مثال میگویند «آن مورچه است» و سپس سراغ چیز دیگری میروند. بزرگترین نیاز ما بزرگسالان این نیست که دنیا را به شیوه ای دقیق بررسی کنیم، بلکه این است که مطمئن شویم همه چیز برایمان آشناست.
همان گونه است که به آن عادت کرده ایم و انتظارش را داریم.
درک این موضوع که چرا بزرگسالان این چنین به اشیاء برچسب میزنند و آنها را نام گذاری و طبقه بندی کنند مشکل است؛ اما جواب آن احتمالاً به “فرایند اجتماعی شدن” مربوط میشود. بزرگسالان تنها قادر به یادآوری خاطراتی هستند که با مقوله ای رایج و مرسوم هماهنگ باشد. مردی درباره روز تولدش، روز ازدواج، شغلش، تعداد کودکانی که دارد و شرایط زندگی اش و آنچه پشت سر گذاشته است صحبت می کند؛ اما او قادر نیست درباره کیفیتهای ویژه همسرش، شغلش یا کودکانش چیزی بگوید، زیرا اگر چنین کاری انجام دهد به این معناست که خود را در معرض تجاربی قرار میدهد که ماورای مفاهیم و کلیشه های قراردادی ادراک هستند.
شاختل معتقد بود در میان بزرگسالان عمدتاً هنرمندان هستند که مانند کودکان دیدن جهان پیرامون و گشاده رویی را حفظ میکنند. تنها آنها هستند که هنوز میتوانند همچون کودکان خردسال از تماشای حشره ای در حال راه رفتن بالا و پایین افتادن توپ یا فروریختن آب دچار شگفتی شوند./اندیشه قرن
منبع: اندیشه قرن
پایان/*
اندیشه قرن را در ایتا دنبال کنید
اندیشه قرن را در تلگرام دنبال کنید