به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه قرن، شمال از جنوب غربی که نامش یادآور فیلم شمال از شمال غربی آلفرد هیچکاک است، ساخته حمید زرگرنژاد است که دو سال قبل با فیلم شماره ده در جشنواره حاضر بود. تهیه کنندگی این کار به عهده مهدی مددکار است و با همکاری انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس و بنیاد روایت فتح ساخته شده است. سید محمد حسینی، محمد جواد اسلامی و حمید زرگرنژاد فیلمنامه شمال از جنوب غربی را نوشته اند.
به نظر می رسد منظور از شمال از جنوب غربی، مختصات کامیون حامل مواد منفجره است که از جنوب غربی ایران یعنی عراق به سمت شمال آورده شده است و همچنین به اعتبار فیلم هیچکاک، یادآور حرکت قطار است.
داستان این فیلم درباره یک کامیون مواد منفجره است که با پوشش های مختلف از عراق وارد شده و گروهک منافقین قرار است با آن خط سبز شمال را به جهنم سبز تبدیل کنند و یک گروه اطلاعاتی مرکزی به دنبال خنثی کردن عملیات منافقین هستند. آنها نمی خواهند هیچ کمکی به سمت خرمشهر برود تا مبادا خرمشهر آزاد شود.
در جشنواره امسال یعنی جشنواره چهل و سوم، فیلم دیگری نیز به این واقعه پرداخته است اما شمال از جنوب غربی از بازی خونی گیراتر و دقیق تر و آبرومندتر است. پیش تر نیز فیلم ماهی سیاه کوچولو در مورد واقعه آمل ساخته شده بود.
مصطفی زمانی، هومن حاجی عبداللهی، امیررضا دلاوری، امیر آقایی، مهدی زمین پرداز، سیامک صفری و بهناز جعفری از بازیگران این فیلم هستند.
شمال از جنوب غربی مثل خیلی از فیلم های اکشن و پر بازیگر از ضعف شخصیت ها رنج می برد. وقتی شخصیت ها متعدد باشند و داستان هم با کنش های فیزیکی بسیار پیش برود، فرصتی برای پرداختن به ابعاد شخصیت ها نیست. در مورد این فیلم، به جز شخصیت مهدی با بازی مصطفی زمانی، هیچ کدام از کاراکترها جایگاه و شان واقعی خودشان را در فیلم پیدا نمی کنند. البته در کلِ داستان، شخصیت ها ذیل گروه مدافعین میهن و گروه منافقین تقسیم می شوند و قرار است هر کدام جزئی از یک کل به نظر برسند ولی باز هم انسجام لازم وجود ندارد.
فیلم از یک شخصیت به شخصیت بعدی می پرد و در بین آنها سرگردان است و بدتر از همه اینکه دو شخصیت از هسته مرکزی گروه عملیاتی به ناگاه شهید می شوند و ما حتی چگونگی شهادتشان را اطلاع نداریم و فقط خبر شهادتشان را می شنویم. گویا به دلیل طولانی شدن زمان فیلمبرداری، بعضی بازیگران امکان ادامه همکاری با این پروژه را نداشته و به ناچار نقششان حذف شده است.
هومن حاجی عبداللهی با اینکه سابقه طولانی در طنز دارد به خوبی از پس بازی کردن نقش مجید برآمده است. مصطفی زمانی با گریمی مناسب به خوبی در قامت رئیس یک گروه عملیاتی حاضر شده است. مهدی احمدی هم حضور متفاوتی داشته و با همان کاراکتر آرام و آکادمیکش اینبار نقش یک چریک متفکر را بازی می کند که برخلاف تصورش ، سازمان به ریاست او اعتقاد ندارد.
حمید زرگرنژاد از تجربه اش در مستندسازی استفاده کرده و سعی کرده که فیلم مستندگونه و واقعی به نظر برسد. نوع حرکت و زاویه دوربین، نوشته شدن اطلاعات زمانی و مکانی در گوشه تصویر و نوشتن متن در ابتدای فیلم، رد پایی از مستند است. اما این نوشته ها با چنان سرعتی ناپدید می شوند که چندان به کار مخاطب نمی آید. شاید بهتر بود به جای پس و پیش کردن تاریخ ها نوشته می شد “چند روز قبل “و “چند روز بعد” . دوربین هم در صحنه های اکشن آنقدر تکان های مداوم دارد که بیننده دچار سرگیجه می شود. گرچه نوع فیلمبرداری به بیننده حس جاسوسی را القا می کند.
با اینکه فضاها خوب از کار درآمده اند، صحنه های جنگل بیش از حد انتظار طولانی و کشدار شده است و گاهی از حوصله خارج می شود.
به گزارش اندیشه قرن؛ تدوین فیلم با روش پس و پیش کردن سکانس ها ، کمکی به فیلم نمی کند. سکانس های ابتدایی از نیمه قطع شده و یکبار با فاصله از هم پخش می شوند و یکبار پیوسته در جای خود نشان داده می شوند. اما التهاب صحنه های تعقیب و گریز و همچنین مبارزه در جنگل به خوبی به مخاطب منتقل می شود.
کلیشه همیشگی فیلم های در این حوزه، یعنی سنگ انداختن جلوی پای کسی که خالصانه و صادقانه کار می کند، در شمال از جنوب غربی هم رعایت شده است. دیر رسیدن ها و حسرت ها و خیانت ها هم جزو جدانشدنی از اینگونه فیلمهاست. شمال از جنوب غربی گاهی بیننده را به یاد ماجرای نیمروز می اندازد. اما هرگز به خوبی و چفت و بست داری ماجرای نیمروز نخواهد شد.
صدای فیلم در سینما به شدت بد بود و یک سوم دیالوگ ها نامفهوم شنیده می شد. البته باید دید که این اشکال مربوط به فیلم است یا سالن سینما.

تاکنون چندین فیلم قابل توجه درباره منافقین ساخته شده است؛ مثل سیانور، ماجرای نیمروز، رد خون و سرهنگ ثریا. در تمامی این فیلم ها زنان نقش مهمی دارند. زنانی که جذب سازمان شده و برخلاف زنانگی و طبیعتشان رفتار می کنند. بچه هایشان را به دیگری می سپارند و به دستور سازمان طرد می کنند. از همسرانشان جدا می شوند و به راحتی می توانند آدم بکشند و جان بی گناهان را بگیرند.
در شمال از جنوب غربی هم این اتفاق افتاده و منفی ترین نقش داستان از آن بهناز جفری است. او نقش نصرت رئیس تیم عملیاتی جنگل را بازی می کند. همسر و فرزندش را رها می کند و تنها به نتیجه نهایی کارش فکر می کند.
از دیگر نکات بارز شمال از جنوب غربی، حضور داوطلبانه مردم محلی(گالش ها) در مقابل کالدوها(مزدوران) است که حس میهن پرستی و اتحاد را پررنگ تر می کند.
دست گذاشتن روی موضوع حساسی چون منافقین بسیار دردناک است؛ چراکه فیلمساز مجبور است، برای نشان دادن اوج رذالت و خشونت منافقین، چند سکانس به کشتار و ترور های بی رحمانه آنان اختصاص دهد و این مسئله علاوه بر اینکه بسیار دلخراش و آزاردهنده است، گاهی هم حس عجز به مخاطب می دهد که خب چرا نیروهای ما قادر به گرفتنشان نیستند و در ازای ترور گروهی مردم، فقط یکی دونفرشان دستگیر می شوند و چقدر هراس آور است که در بین نزدیک ترین افراد باید به دنبال منافقین بگردی.
چندسال اول بعد از پیروزی انقلاب، سال های پر التهابی بود که سازمان منافقین دست به ترورهای کور می زدند و برایشان فرقی نداشت آنکه ترور می کنند مرد است یا زن و یا بچه, فقط هدفشان ایجاد ناامنی در کشوری بود که به تازگی حکومت جمهوری اسلامی در آن مستقر گردیده است. منافقین در همه جای این مملکت حضور داشتند و ضربه می زدند و همین کار را برای شناسایی سخت می کرد .
یادآوری و تحمل این درد هر چندوقت یکبار لازم به نظر می رسد تا یادمان باشد که ما برای اینکه” ایران وطن خوبان شود خون دل ها خورده ایم.” چه بسیار افرادی که برای رفاه و امنیت و آرامش مردم، جانشان را از دست داده و شهید شده اند تا بتوان بدون بیم ترور در خیابان ها قدم زد.
شمال از جنوب غربی فیلم آبرومندی است که یکبار دیدنش خالی از لطف نیست.
*مریم معیری/ کارشناس ارشد ادبیات و فعال فرهنگی
پایان/*
.