رعایت مرزها در مقابل قوانین رفتاری !
مرزها در مورد تعریف فضای شخصی، محدودیت ها و نیازهای شما هستند. آنها راهی برای برقراری ارتباط با چیزهایی هستند که با آن راحت هستید و در یک رابطه تحمل نمی کنید.
مرزها در مورد تعریف فضای شخصی، محدودیت ها و نیازهای شما هستند. آنها راهی برای برقراری ارتباط با چیزهایی هستند که با آن راحت هستید و در یک رابطه تحمل نمی کنید.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه قرن،مرزها در مورد تعریف فضای شخصی، محدودیت ها و نیازهای شما هستند. آنها راهی برای برقراری ارتباط با چیزهایی هستند که با آن راحت هستید و در یک رابطه تحمل نمی کنید.برای اطلاعات بیشتر با اندیشه معاصر همراه باشید.
دکتر سارا دیویس، روانشناس، مرزها را مانند حصار باغ توصیف کرد. شما باغ هستید و حصار اطراف شما فضا و محدودیت های شما را مشخص می کند.شما می توانید مردم را از روی حصار ببینید و با آنها ارتباط برقرار کنید، اما امنیت و امنیت و مرزی واضح برای دیدن و درک مردم فراهم می کند. محکم و پایدار است اما فضایی برای حرکت می دهد.قوانین بیشتر شبیه ساختن حصار در اطراف فرد مقابل است. شما آنها را در فضایی که فکر می کنید مناسب است محصور می کنید، و اگر حصار (قوانین) را بشکنند، مجازات می شوند.این یک تفاوت کلیدی است: مرزها مربوط به شما هستند و قوانین مربوط به شخص دیگر.شما فقط می توانید دیگران را دعوت کنید که به مرزهای شما احترام بگذارند – اگر این کار را نکردند، مسئولیت انجام اقداماتی است که از رفاه شما محافظت می کند.
تمرکز
وقتی قوانینی را تحمیل می کنید، تمرکز شما بر محدود کردن و کنترل شخص مقابل است.وقتی مرزهای خود را بیان می کنید، تمرکز شما بر نیازها و رفاه و نحوه محافظت از آنها است.
مالکیت
وقتی قوانینی را تحمیل می کنید، طرف مقابل را مسئول احساس و رفتار خود می کنید (“شما باعث می شوید احساس بدی به من بدهید زیرا نمی خواهید در یک رابطه متعهد باشید.”).داشتن مرزهای سالم به این معنی است که احساسات، رفتارها و انتخاب های خود را در اختیار بگیرید (“رابطه گاه به گاه برای من مناسب نیست، بنابراین ما ناسازگار هستیم و من به آن پایان خواهم داد”).
خودمختاری
تحمیل قوانین، استقلال شخص دیگر را محدود می کند (“شما مجاز به انجام این کار نیستید.”).
مرزها انعطافپذیر هستند و میتوانند با تغییر نیازها، زمینهها و زمانی که توافق متقابل وجود دارد، تطبیق داده شوند.قوانین انعطاف ناپذیر و سفت و سخت هستند و معمولاً نتیجه بحث و توافق متقابل نیستند، بلکه اجرا می شوند.
ارتباط
قوانین به جای ابلاغ اجرا می شوند (“شما باید این کار را انجام دهید وگرنه…”).مرزها به عنوان محدودیتها و نیازهای شخصی بیان میشوند (“من این را دوست دارم/آن را دوست ندارم”).
عواقب
شکستن قوانین اغلب منجر به تنبیه می شود (مثلاً رفتار در سکوت، فریاد زدن، ترک محبت).وقتی از یک مرز عبور کرد، در مورد آن صحبت میشود، و تعیینکننده مرز اقدامی را اجرا میکند که از رفاه آنها محافظت میکند (“تا زمانی که برای اعتیاد خود کمک نگیرید نمیتوانم شما را ببینم”).
عواقب
از آنجایی که قوانین انعطاف ناپذیر و کنترل کننده هستند و عدم رعایت آنها منجر به تنبیه می شود، می تواند باعث رنجش و عصیان شود.
آنها اجازه نمی دهند مردم با هم رشد کنند، بلکه مردم را بیشتر از هم دور می کنند.
قوانین تمرین غیرتک همسری
روابط غیر تک همسری متنوع است و به افراد این آزادی را می دهد که خود و عشق خود را به طرق مختلف ابراز کنند.
این آنها را برای بسیاری از مردم جذاب و هیجان انگیز می کند – اما همچنین می تواند آنها را پیچیده تر از تک همسری کلاسیک (که به خودی خود می تواند بسیار پیچیده باشد) کند.این سؤال را مطرح می کند که چه قوانین یا مرزهایی برای شاد و رضایت بخش نگه داشتن یک رابطه غیرتک همسری مهم هستند؟در مرحله اولیه، زمانی که افراد با یکدیگر آشنا میشوند یا تصمیم میگیرند تا روابط تک همسری قبلی خود را باز کنند، مهم است که برخی از قوانین اساسی را وضع کنیم – که در نهایت به مرزها تبدیل میشوند.
برای مثال، من از داشتن رابطه جنسی با شریکم با افرادی خارج از دایره دوستی من راحت هستم، اما از اینکه او دوستانم را تعقیب کند، راحت نیستم.در ابتدا، این ممکن است یک قاعده باشد («شما نمی توانید با دوستان من بخوابید.») که به منظور ایجاد پایه و اساس اعتماد از طریق ایجاد محدودیت است.همانطور که رابطه تکامل می یابد و اعتماد به رشد خود ادامه می دهد، قوانین خاصی تغییر خواهند کرد – برخی ممکن است کمتر سفت و سخت شوند یا دیگر اهمیتی نداشته باشند در حالی که برخی دیگر همان قوانین باقی بمانند.اگر محدودیت ها با هم بررسی شوند و هر فرد درگیر احساسات و انتخاب های خود را در اختیار بگیرد، قوانین به مرز تبدیل می شوند.به عنوان مثال، شریک زندگی من با وجود دانستن مرز من، یکی از دوستانم را تعقیب می کند. اگر او را سرزنش و تنبیه کنم، آن را به یک قانون با هدف کنترل تبدیل می کند.
پایان/*