در سپتامبر ۱۹۹۴، تلویزیون آمریکا با این چهار برنامه برای همیشه تغییر کرد
NBC تلویزیون امروز خیلی خراب است. بین فصلهای هشت قسمتی با دو سال انتظار در میان و رویکرد شاد صنعت به نورپردازی سبز و لغو نمایشها، چشمانداز فعلی ما در بهترین حالت تیره و تار است. ظهور استریم منجر به ایجاد دنیای تلویزیونی کاملاً متفاوت ب...
تلویزیون امروز خیلی خراب است. بین فصلهای هشت قسمتی با دو سال انتظار در میان و رویکرد شاد صنعت به نورپردازی سبز و لغو نمایشها، چشمانداز فعلی ما در بهترین حالت تیره و تار است. ظهور استریم منجر به ایجاد دنیای تلویزیونی کاملاً متفاوت با ۱۰ سال پیش شده است. اشتباه نکنید، پخشکنندههایی مانند مکس، هولو و نتفلیکس در بیشتر موارد نمایشهای عالی دارند، اما مدل کسبوکار آنها بیش از حد کوتاهمدت متمرکز است و برای مقابله با ریزشها طراحی شده است تا آیندهای امیدوارکننده را نشان دهد. آن را با اوایل دهه ۲۰۰۰ مقایسه کنید، روزهای اولیه به اصطلاح عصر طلایی تلویزیون، زمانی که فصلها هنوز ۲۰ قسمت در سال و تا حدودی ثابت بودند، و خواهید دید که چقدر چیزها متفاوت هستند.
من اوایل دهه ۲۰۰۰ را مطرح میکنم، زیرا، در آینده نزدیک، پایان یک دوره، پایان تلویزیون قرن بیستم بود. این تغییر در اواخر دهه ۹۰ با ظهور کابل آغاز شده بود، اما تقریباً در سال ۲۰۰۴، تلویزیون شبکه همچنان در جریان بود، تا حد زیادی به لطف دو جغرافی، آخرین بقایای دوران قرن بیستم. سخت است که واقعاً توضیح دهید که چقدر اصلی است دوستان و ER در دوران اوج خود بودند در طول فصل ۳ و ۴ بین ۹۶ تا ۹۸، ER به امتیاز بیش از ۳۰ میلیون در هر قسمت رسیده است. در همین حال، دوستانفینال در سال ۲۰۰۴ بیش از ۵۰ میلیون بیننده را جذب کرد و آن را به پنجمین پربیننده ترین تاریخ تلویزیون تبدیل کرد. این دو نمایش، شیوه مصرف محتوای سریالی را از نو تعریف کردند و از جهاتی بیش از یک، به عنوان آخرین هجوم مدل اولیه تلویزیون، که از دهه ۱۹۵۰ شروع شد، عمل کردند. جالب است که هر دو دوستان و ERاولین بار در شهریور ۹۴ به فاصله چند روز و در همین شبکه؛ به ندرت کسی انتظار داشت که آنها چنین غول پیکری باشند، اما میراث حیرت انگیز آنها به عنوان تغییر دهندگان واقعی بازی در رسانه خود حتی در گذشته چشمگیرتر است.
یک روز در زندگی
ایجاد شده توسط مایکل کرایتون – بله، که مایکل کرایتون، مرد پشت سر پارک ژوراسیک و دست کم گرفته شده ترین حماسه تاریخی دهه ۹۰، سیزدهمین جنگجو – ER در ۱۹ سپتامبر ۱۹۹۴ نمایش داده شد. خیابان در جای دیگر دو سال قبل بیرون آمده بود و بیمارستان عمومی در آن زمان بیش از ۳۰ سال بود که زنان خانه دار را سرگرم می کرد ER بیرون آمد. با این حال، کرایتون چیزی جدید و جذاب ارائه کرد ER; در حالی که نمایش های دیگر به طور مشخصی تخیلی و خارجی احساس می شدند، ER رویکردی بیش از حد واقع گرایانه، گیج کننده و حضوری ارائه می دهد که باعث می شود احساس کنید واقعاً هستید در اتاق عمل اگر کرایتون باعث شد باور کنید دایناسورها می توانند در آن وجود داشته باشند پارک ژوراسیک، او همچنین باعث شد که با آن احساس کنید یک دکتر واقعی هستید ER.
این نمایش کلمه “تروما” را در تلویزیون دوباره تعریف کرد. هر صحنه شبیه یک موقعیت مرگ یا زندگی بود، و هر زخمی با جدیت بیحرمتی دیده میشد – خوب، حداقل برای آن زمان. ER هرگز برای گرفتن دست مخاطب خود وقت نگرفت. اولین صحنه در همان اپیزود اول، زندگی خشن، ناراحت کننده، سخت و بدون شک و زرق و برق یک پزشک شاغل در یک بیمارستان دولتی را نشان داد، زیرا مارک گرین (آنتونی ادواردز فقید، آنتونی ادواردز) وقت آزاد کمی را که باید انجام دهد را می گیرد. چیزی که بیشتر ما بدیهی می دانیم: خواب.
اولین صحنه | ER
ER از اصطلاحات دقیق و چالش برانگیز برای توضیح موارد روزمره آن استفاده میکرد و هرگز اهمیتی نمیداد که مخاطب آن را درک کند (آنها نمیدانستند) زیرا قرار نبودند. ER همه چیز این بود که به شما اجازه دسترسی به مکانی را می داد که واقعاً نباید در آنجا باشید، جایی که زندگی یا مرگ ساعت به ساعت انتخاب می شد. از همان ابتدا، نمایش تحسین جهانی را از سوی منتقدان دریافت کرد، آنها شدت و تعهد آن را به تا جایی که ممکن است عاطفی بودن را تحسین کردند. حتی آهنگ لعنتی مقدمه، با نتهای متمایز آژیر مانندش، احساس فوری و اجتناب ناپذیر میکرد، فراخوانی برای اقدام برای نشستن و تماشای این شاهکار تلویزیون مدرن.
ER نحوه واکنش مخاطبان به درام های پزشکی را با به چالش کشیدن مفاهیمی که می توان از آنها انتظار داشت، تغییر داد. بله، درام بین فردی و بیش از چند خط داستانی قوی وجود داشت که مخاطرات روایت را بالا برد. با این حال، موارد واقعی در بیمارستان به اندازه درام پشت صحنه مهم بودند. ER باعث شد شما به همان اندازه که کارکنان عادی به بیماران اپیزودیک اهمیت می دهید، اهمیت دهید.
این نمایش یک قبل و بعد را برای تلویزیون پزشکی رقم زد و الهام بخش هزاران کپیکننده، از جمله نمایشی که هنوز ادامه دارد. آناتومی گری، یک بیمار در حال مرگ که حاضر به رها شدن نیست. امروزه به راحتی می توان ژانر پزشکی را دید و آن را به عنوان درام ارزان و کم هزینه با موقعیت های فزاینده احمقانه رد کرد. اما ER به عنوان اصلی برجسته است، کسی که همه چیز را شروع کرد و برخلاف همه شانس ها، سر خود را برای بیش از ۱۰ سال بالا نگه داشت، شاهکاری که امروزه حتی چشمگیرتر به نظر می رسد.
یکی با آخرین سیتکام عالی
سه روز بعد ER NBC کمدی بزرگ خود را برای فصل ۱۹۹۴-۹۵ منتشر کرد. دوستانگروهی متشکل از شش جوان بیست و چند ساله زیبا و جذاب که در یک کافی شاپ قرار میگرفتند و با ترکیبی از طنز و جادوی تلویزیونی به موقعیتهای روزمره زندگی میپرداختند. شش دوست، آرامترین، کم خطرترین و راحتترین زندگی ممکن را داشتند – مونیکا (کورتنی کاکس) سرآشپزی بود که میتوانست صبحانه، ناهار و شام را در خانه بخورد و به ندرت به آشپزخانه میرفت. جوی (مت لبلانک) یک بازیگر بیکار بود که به نوعی همیشه روی پاهایش فرود آمد. و ریچل (جنیفر آنیستون) ترک تحصیل کرده بود که به نوعی از یک پیشخدمت به مدیر بزرگ مد تبدیل شد.
مانند سایر کمدی ها، دوستان به واقعیت یا ثبات اهمیت نمی داد، در حالت دائمی از سعادت و ثروت با شخصیت هایی که هرگز با هیچ چالش واقعی روبرو نشدند، زندگی می کردند. با این حال، نه اینکه مخاطبان میخواستند کمدی کمدی آنها تیره و تار باشد. کاملا برعکس دوستان خواست نسلی برای ثبات و اطمینانی را که بسیاری از ژنرال ایکس می خواستند، به ویژه با طلوع هزاره جدید، جلب کرد. علاوه بر این، دوستان ایده خانواده پیدا شده را معرفی کرد، این مفهوم که می توان خانواده خود را انتخاب کرد و گاهی اوقات، دوستان شما می توانند هم روح واقعی شما باشند. دوستان تبدیل شد را پدیده اواخر دهه ۹۰، به ویژه به عنوان کمپین سابق، ساینفلد، به پایان موفقیت آمیز خود نزدیک شد.
صحنه افتتاحیه دوستان
در طول ۱۰ فصل، دوستان تولید ۲۳۶ قسمت پر از خنده، حماقت، و ستاره های مهمان بی شمار – همه مهمان در این برنامه بودند، از جولیا رابرتز تا بروس ویلیس تا رابین ویلیامز فقید. در بیش از یک راه، دوستان آخرین سریال کمدی عالی بود. آنطور که شما می گویید “عالی” نیست سوپرانوها “عالی” است، اما به روشی که شما می گویید MCU “عالی” است. دوستانمحبوبیت اجتناب ناپذیر و تقریباً جهانی بود. تا اوایل دهه ۲۰۰۰ تقریباً بر همه کمدی های کمدی آینده تأثیر گذاشت، از چیزهای بسیار موفقی مانند چگونه با مادرت آشنا شدم به تلاش های جنایی دست کم گرفته شده مانند پایان های مبارک.
مطمئناً، این سریال از بسیاری جهات مانند شیر پیر شده است، و نسلهای جدیدتر از استفاده از آن به عنوان کیسهی بوکس برای انتقاد از نوعی آمریکاییانای خوشحال که در اواخر دهه ۹۰ و ۲۰۰۰ بر تلویزیون غالب بود، هراسی ندارند. نفوذ آن هنوز، دوستانمیراث احتمالاً دست نخورده است، قادر به مقاومت در برابر هرگونه تلاش برای لغو ممکن است بینندگان آینده علیه آن اقدام کنند. خوب و بد، دوستان به معیاری تبدیل شد که تمام کمدی های آینده با آن اندازه گیری می شد، وضعیتی که تا به امروز حفظ کرده است.
نمایشی کوچکتر تحت تأثیر قرار گرفت
هر نمایشی نمی تواند مانند یک داستان موفقیت بزرگ باشد ER یا دوستان، اما این بدان معنا نیست که آنها کمتر قابل تحسین یا در این مورد قابل توجه هستند. سپتامبر ۱۹۹۴ شاهد نمایش دو نمایش دیگر بودیم که اگرچه از نظر وسعت و موفقیت کوچکتر بودند، اما نمایندگان کاملی از نوعی رویکرد سالم و تقریباً شوم هستند که اکثر تلویزیونهای اواخر دهه ۹۰ به دنبال آن هستند.
اول CBS بود توسط یک فرشته لمس شد، با بازی روما داونی در نقش مونیکا، فرشته ای که به زمین فرستاده شد تا به افرادی که با موقعیت های مختلف دست و پنجه نرم می کنند کمک کند و به آنها یادآوری کند که خدا آنها را دوست دارد و همیشه راهی به جلو وجود دارد. بدون عذرخواهی (برخی ممکن است بی شرمانه بگویند) مسیحی و با فریبکاری اخلاق مدار، توسط یک فرشته لمس شد یکی از شگفت انگیزترین داستان های موفقیت اواسط دهه ۱۹۹۰ بود. این برنامه نه فصل (!) ادامه یافت و هم از سوی طرفداران که لحن امن و گرم آن را ستایش کردند و هم از سوی مخالفان که آن را بهطور خطرناکی پرخاشگر، دستکاریکننده و خودپسند میدانستند، جلب توجه کرد. و با این حال، توسط یک فرشته لمس شد دوام آورد و از ۲۰۰ قسمت فراتر رفت و به یکی از عناصر اصلی چهارشنبه شب های CBS تبدیل شد.
دومی فاکس بود حزب پنج نفر، که اول از همه نمایش های دیگر در ۱۲ سپتامبر منتشر شد. ترکیبی از ژانرهای نوجوان و خانوادگی، حزب پنج نفر گروهی متشکل از پنج خواهر و برادر را دنبال کردند که مجبور شدند پس از مرگ ناگهانی والدینشان مراقبت و بزرگ کردن یکدیگر را بیاموزند. قبل از سال ۱۹۹۴، احترام زیادی برای ژانر نوجوانان قائل نمی شد و بسیاری آن را در بهترین حالت غیر جدی و در بدترین حالت بی اهمیت تلقی می کردند. با این حال، حزب پنج نفر و یکی دیگر از نمایش های بزرگ نوجوانان از سال ۱۹۹۴، درخشان به اصطلاح زندگی من، این مفاهیم را به چالش کشید و داستان سرایی نوجوانان را به جایگاهی برجسته تر و دراماتیک تر تبدیل کرد که بحث های جدی را در مورد مبارزات واقعی نوجوان بودن در دهه ۹۰ دعوت کرد.
حزب پنج نفر اجازه می دهد تا شخصیت هایش به چالش کشیده شوند و به لبه پرتاب شوند. این نمایش با برخورد با آنها با بلوغی که یک شبه به دلیل تراژدی باید به آنها دست یابد، موج جدیدی از نمایشهای نوجوانانه را به وجود آورد که شخصیتهایش را نه ابزاری برای داستانهای صابونی که به راحتی رد میشوند، بلکه به عنوان وسیلهای برای بحث درباره موضوعات عمیقی مانند رها شدن، مینگریستند. سرخوردگی، سردرگمی، اندوه و درد. حزب پنج نفر یک پیشرو مستقیم برای نسل جدیدی از نمایش های دراماتیک نوجوانان است که به دهه ۲۰۰۰ می رسد – همه چیز از داوسون کریک به تپه یک درخت بدهی بزرگی به حزب پنج نفر. می توان استدلال کرد که هر دو مهمانی و به اصطلاح زندگی من همچنین راه را برای بزرگسالی نهایی نوجوانان در رسانههای اصلی هموار کرد، اما این گفتگوی متفاوتی است که تنها لایههایی را به یک نمایش پیچیده و در عین حال ارزشمند اضافه میکند.
مهمانی چهار نفره
تبلیغ اولین سریال NBC Friends در سال ۱۹۹۴
در درجات مختلف و در شرایط مختلف، این چهار برنامه نقش خود را انجام دادند تا برای همیشه چشم انداز تلویزیون آمریکا را تغییر دهند. در واقع، اغراق نیست اگر بگوییم که آنها DNA تلویزیون را به عنوان یک رسانه داستان سرایی تغییر دادند. در واقع شهریور ۹۴ را می توان قبل و بعد از نحوه مصرف و تجربه تلویزیون دانست. ER، دوستان، حزب پنج نفر، و توسط یک فرشته لمس شد همه در شکلدهی عصر جدیدی برای صفحهنمایش کوچک، دور کردن رسانه از قرن بیستم و پایهگذاری جایگاه آن در هزاره جدید نقش داشتند.
امروزه، این چهار نمایش مشخصاً کمتر مرتبط یا تحسین شده اند. منطقی است، با توجه به اینکه ۳۰ سال از اولین نمایش آنها می گذرد، و تماشای مجدد آنها به طرز دردناکی مشخص می کند که چقدر آنها محصول زمان خود هستند، اغلب به روش های ناراحت کننده و ترسناک. و با این حال، اغراق نیست اگر بگوییم بدون این چهار ستون تلویزیون مدرن، برنامه های امروزی نخواهیم داشت. خواهد شد ابوت ابتدایی اگر سازندگان از اشتباهات بسیاری از کمدی های کمدی دهه ۲۰۰۰ که مستقیماً از آنها وام گرفته بودند، درس نگرفته بودند وجود داشت. دوستان? آیا مازاد بر سرخوشی و Élite بدون وجود دختر شایعه پراکنی، مجموعه ای که به عنوان مخالف مستقیم بسیاری از نمایش های نوجوانان با الهام از حزب پنج نفر?
با نگاهی به روزهای پایانی تلویزیون قرن بیستم، این چهار نمایش برجسته هستند و این واقعیت که آنها تنها چند روز از یکدیگر فاصله دارند کمی غیر قابل باور است. من نمی توانم یک نمایش مدرن را نام ببرم که به این اندازه مورد توجه قرار گیرد، چه رسد به دو، و قطعاً نه سه نمایش در یک ماه. و با این حال، تلویزیون چرخه ای است، مجبور است آنچه را که کار می کند بازیافت کند و سعی کند آنچه را که کار نمی کند تغییر دهد. به این ترتیب، این چهار نمایش، ستونهای مقدسی هستند که پایه و اساس چشمانداز صفحهنمایش کوچک مدرن ما را، چه خوب و چه بد، نگه میدارند.