روانشناختی رفتاری
آیا ما به شعر علاقه مندیم؟/ چرا باید شعر و موسیقی را وارد زندگی خود کنید؟
شعر همراهی شهوانی، پرمعنا، و از نظر روحی روشنگر است، به ویژه در زمان تحولات. لذت صدا و ریتم در ما به وجود آمده است
روانشناختی رفتاری
شعر همراهی شهوانی، پرمعنا، و از نظر روحی روشنگر است، به ویژه در زمان تحولات. لذت صدا و ریتم در ما به وجود آمده است
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه قرن، شعر همراهی شهوانی، پرمعنا، و از نظر روحی روشنگر است، به ویژه در زمان تحولات.لذت صدا و ریتم در ما به وجود آمده است.برای اطلاعات بیشتر اندیشه قرن را دنبال کنید.
شعر همراهی شهوانی، پرمعنا، و از نظر روحی روشنگر است، به ویژه در زمان تحولات.
لذت صدا و ریتم در ما به وجود آمده است و با ضربان قلب و ریتم تنفس مرتبط است.
شعر ما را برای خودمان آشکار می کند و جهان را برای ما آشکار می کند. این زبان حقایق ناگفته قلب است.
وقتی برای اولین بار شروع به خواندن عمومی شعرهایم کردم، به دوستم جودی، بازیگر و معلم اصلاحطلب، راهنمایی خواستم. اولین پیشنهاد او تسلط بر صدا بود. بیایید روی افزایش ظرفیت ریه و باز کردن گلوی شما کار کنیم. به عنوان تکلیف، به من دستور داده شد که از شکم به بالا زمزمه کنم و برخی از پیچاندن زبان را تمرین کنم. پیتر پایپر یک تکه فلفل ترشی برداشت. سوزی صدف های دریایی را در ساحل می فروشد. به من گفته شد که اینها را در حین شستن ظروف، دوش گرفتن یا راه رفتن با سگ تکرار کنم، عبارات را سریعتر و سریعتر بگویم اما تلفظ را کامل نگه دارم.
به زودی لب ها، زبان و مغزم به طور هماهنگ کار می کردند و هر کلمه به صدای زنگ واضحی تبدیل می شد. همانطور که تمرین من ادامه یافت، من بیشتر با خود زبان سازگار شدم – صداها، ریتم های آن، و لذت خالصی که با بیان چیزی نزدیک به آهنگ حاصل می شود. بسیاری از ما این لذت را می دانیم – از بستن یک آهنگ آشنا – طلسم خواندن دعا یا مانترا یا سرود خواندن. دستهایمان را میکوبیم، پاهایمان را میکوبیم، و غنای عمیق رضایتبخش خواندن شعری پرمعنا را کشف میکنیم که سطرهایش در استخوانهایمان طنینانداز میشود.
که وقتی شخصی وظیفه دارد اخبار ناگوار دیگری را به اطلاع دیگران برساند، اغلب به سمت خود خم می شود و با پنج متری آمبیک صحبت می کند. وایت می گوید که این ریتم به این صورت است که انسان ها وقتی می خواهند با شخص دیگری صمیمی شوند، انگلیسی صحبت می کنند. (ایمب واحدی از دو هجا است که اولی یک هجای بدون تاکید و به دنبال آن یک هجای تاکیدی است مانند کلمه delight، de-LIGHT.)
آوریل ماه ملی شعر است، و در حالی که من به عنوان یک شعر برای پیچاندن زبان صحبت نمیکنم، پیشنهاد میکنم شعر ذاتاً همراهی حسی، معنادار و از نظر معنوی روشنگر است، بهویژه در زمانهای تحولات. شعر از ما می خواهد که با او دوست شویم، صبورانه با آن بنشینیم، مانند دوستی که از اعماق آنها صحبت می کند. این ما را دعوت می کند تا عمیقاً در فضایی آرام غوطه ور شویم که در آن بتوانیم بدون رگبار تبلیغات، شعارها، نظرات، انتقادات و ناهنجاری های کلی دنیای دیجیتال با خودمان صمیمی باشیم. شعر پیچیدگی تجربه ما را منعکس میکند، عذاب و ویرانی را نام میبرد، اما بدون اینکه ما را به تفکر فاجعهآمیز محکوم کند. شعر پناهگاهی از لبه آخرالزمانی ارائه می دهد.
جوی هارجو، یکی از اعضای ملت Mvskoke و بیست و سومین شاعر برنده جایزه ایالات متحده، آسیبی را که وقتی بر “غبار ستاره ای” و ارتباط متقابل خود با جهان پافشاری می کنیم و در عین حال از سرپرستی خود بر سیاره دور می مانیم، به وجود می آید را صدا می کند. شعر خوب تنش بین وحشتناک و زیبا را نگه می دارد، بین آنها در نوسان است و بر صداقت پافشاری می کند. این گفتگو با خودمان، دیگران و جهان است. هیچ تجربه ای را قاطعانه رد نمی کند.
«من میتوانم صدای هیس ستارههای تازه متولد شده را بشنوم و از جادوی شدیدی که در اینجا پدیدار میشود، معنایی بدانم. من شاهد ابدیت انعطافپذیر، گذشته در حال تکامل هستم، و میدانم که ما برای همیشه، مانند غبار یا نفس در برابر ستارهها، در الگوی در حال تغییر بادها زندگی خواهیم کرد.» -رازهایی از مرکز جهان (کتاب آهنگ های خورشید ۱۷)
او سوءاستفاده ها و قضاوت های نادرست ما را می بیند. او در “شعری برای رهایی از ترس” می نویسد: “من متولد شدم / با چشمانی که هرگز بسته نمی شوند.” شهادت و سخن گفتن برای شاعر، اعمال شجاعانه است.
در همین راستا، ذن بودایی، روشی جان تارانت نوشته است که توجه اساسی ترین شکل عشق است. این تفاوت بین کسی است که به شما گوش می دهد و کسی که وانمود می کند به شما گوش می دهد. یا تفاوت نگاه کردن به گل و تفکر در آن گل با قصد و کنجکاوی. چنین تفکری اغلب منجر به احساس هیبت و پرسشهای وجودی در مورد چگونگی پیدایش گل، شکل، رنگ و عطر آن میشود. و چگونه به خودم آمدم؟
شعر آگاهی ما را نسبت به چیزهای خارق العاده در حالت عادی افزایش می دهد. به آرامی ما را وادار به دیدن می کند. شعر مارک دوتی، “نمایش ماهی خال مخالی” را که پس از بازدید از بازار ماهی سروده شده است، در نظر بگیرید.
“آنها در ردیف های موازی دراز می کشند،
روی یخ، سر تا دم،
هر کدام یک فوت درخشندگی . . ”
این شعر با تلفیق ماهیهای مرده روی یخ با مرگ و میر انسان، به این میپردازد که خود را «بهطور کامل در دنیایی درخشان» از دست میدهیم. همانطور که جان کیتس شاعر رمانتیک گفته است، «زیبایی حقیقت است» و «زیبایی حقیقت»، چیزی زیباست که برای خودش صادق باشد.
لذت صدا و ریتم در انسان به سختی به هم متصل است و با ریتم های درونی ضربان قلب، تنفس و نبض ما مرتبط است. محققان دانشگاه بنگور در بریتانیا در مطالعهای در سال ۲۰۱۶ دریافتند که خوانندگانی که هیچ دانش خاصی از شکل سنتی شعر ولز نداشتند، بهطور ناخودآگاه عباراتی را که مطابق با قواعد ساختار شعری پیچیده آن هستند، از عباراتی که آنها را نقض میکردند، متمایز میکردند. دانشگاه اکستر بریتانیا از شرکتکنندگان خواسته بود تا انواع مختلف نثر را بخوانند – دفترچه راهنمای نصب، قسمتهایی از رمانها، شعرها – در حالی که در داخل یک اسکنر fMRI قرار داشتند. اشعار با محتوای عاطفی بالا مناطقی را در سمت راست مغز فعال می کند که اغلب توسط موسیقی فعال می شوند
متیو استیلمن، یک مربی شعر در شهر نیویورک که هنر شعرخوانی را به دانشآموزان آموزش میدهد، برای من مینویسد: «انگاشتن شعر در قلب و حافظه و با صدای بلند گفتن، فرصتی برای تمرین مهارت قدیمی و مسحورکننده زیباییسازی است. فصاحت داشتن زیبایی خوشساختی که در سر و روی زبان میچرخد، ممکن است بومشناسی قلب و ذهن را با افزودن چیزی به حوزه افکار شکنندهتر و سوزانندهتر که معمولاً در آنجا ساکن هستند، تغییر دهد.»
پایان/*
اندیشه قرن را در ایتا دنبال کنید
اندیشه قرن را در تلگرام دنبال کنید