بهعنوان یک روانشناس، مشاهده کردهام که چگونه میتوان منبع بیشتر ناراحتیها را به روشهایی که مردم واقعیت را برای اجتناب از حقایق دردناک خم میکنند، ردیابی کرد. تجربیات، افراد و موقعیتها اغلب ویرایش میشوند تا داستان قابل قبولتری ایجاد کنند.
از طریق این دریچه، رنج نتیجه خود موقعیت ها نیست، بلکه تلاش ما برای فرار از آنها و تحریف عمدی شرایط و افراد به شکلی است که می خواهیم.
برای بهبودی، ما نه تنها باید افراد را همان گونه که واقعا هستند بپذیریم، بلکه باید زندگی درونی و نیازهای برآورده نشده خود را نیز بشناسیم که ناخودآگاه افراد دیگری را برای ارضای آنها به خدمت می گیریم. این به این معنی است که خیال پردازی ها و روایت های نادرست خود را کنار بگذاریم تا افراد واقعی مقابل خود را بپذیریم.
دشواری در پذیرش دیگران اغلب از روابط والدین و فرزندان سرچشمه می گیرد، زمانی که والدین به ناچار فرزندان خود را ناامید می کنند، حضور ندارند یا به اندازه کافی نیازهای آنها را برآورده نمی کنند. این می تواند بسیار کوبنده به نظر برسد، زیرا کودکان با اختلاف وحشتناکی بین والدین فانتزی که ایجاد کرده اند و نسخه ناقص آنها که در واقعیت وجود دارد، مواجه می شوند.
مشکل فعلی یک راه حل گذشته بود
کودکان می آموزند که با ایجاد نسخه های فانتزی از والدین خود از درد و رنج نیازهای برآورده نشده اجتناب کنند.
این مکانیسم معیوب زمانی تطبیقی بود، زیرا امکان برآورده شدن نیازهایی را در فانتزی فراهم میکرد که یا والدین ما در واقعیت نمیتوانستند آنها را برآورده کنند یا اینکه ما برای تامین نیازهای خود بیتجهیز بودیم. در نهایت، این یک راه حل منفعل است که منجر به این باور منسوخ شده است که ما قادر به برآوردن نیازهای خود نیستیم، و برای ارائه آنچه فکر می کنیم نمی توانیم به خودمان بدهیم، اعتماد به دیگران را تقویت می کند.
۱. دلبستگی به والدین کامل را کنار بگذارید
در برخی مواقع، همه ما احساس کرده ایم که از درد والدین ناقص غرق شده ایم. برای انطباق، یاد گرفتیم که با ساختن دروغ از این درد جلوگیری کنیم. آنها از نفس ما محافظت کردند، جهان را به مکان قابل قبول تری تبدیل کردند و تجربه قابل تحمل تری ایجاد کردند. این دروغها که زمانی مکانیزم بقا بودند، به مرور زمان به ستمگر تبدیل میشوند – زیرا باعث انکار دائمی حقیقت میشوند.
آنها شکل دلبستگی ما را به آرزو کن برای یک مادر یا پدر کامل وقتی ما را ناامید میکنند، با ناامیدی سختی روبهرو میشویم، زیرا والدین ما از خیالاتی که ما آنها را به آن علاقه داشتهایم منحرف شدهاند.
ما اغلب مایل هستیم که نسخه ای فانتزی از والدین خود را داشته باشیم. وقتی مادر یا پدر واقعی ما شخصیت نقشی را که برای آنها انتخاب کرده ایم می شکند – شخصیت افسانه ای آنها از هم می پاشد و ما احساس می کنیم در هم شکسته شده ایم.
هدف رها کردن است پیوست به آرزوی یک پدر و مادر کامل به یاد داشته باشید، آن آرزو دائماً دوباره ظاهر می شود. اما وقتی این اتفاق میافتد، وظیفه این است که به جای اینکه عمداً به آن بچسبید، متوجه آن شوید و آنها را همانطور که هستند بپذیرید.
ایجاد نسخههای فانتزی از افرادی که بهجای اینکه واقعاً چگونه هستند، به شکلی ظاهر میشوند که به آنها نیاز داریم، یک استراتژی جذاب است. اما این به قیمت مهارت درک و پذیرش دیگران با دقت تمام می شود. در عوض، وقتی این مهارت را کنار می گذاریم، یک نابینایی عملکردی را می پذیریم تا در یک واقعیت نادرست خشنود کننده خود باقی بمانیم.
این ما را به دورهای از انتظار و آرزوی همیشگی باز میدارد – انتظار داریم والدین ناقص ما به جای حضور و پاسخ دقیق به آنچه واقعاً هستند، با پتانسیل فانتزی کامل ما عمل کنند.
۲. با آنچه فانتزی شما را قادر می سازد از آن اجتناب کنید، روبرو شوید
مهم است که تمایل به فرافکنی فانتزی ها را به والدین خود رها کنیم. کمبودهای آنها و دردی که ما از آن فرار می کنیم، چیزی است که باید با آن روبرو شد. آنچه ما بسیار سعی می کنیم آن را تنظیم کنیم چیزی است که باید شنیده شود و در نهایت احساس شود.
این به این دلیل است که اجتناب از تجربه کامل احساسات و درک آنچه آنها را تحریک می کند جلوگیری می کند. در حالی که این محرک ها بیرونی به نظر می رسند، آنها قطب نما مهمی برای درک نیازهای خود و عدم تحمل احساسات (مانند درماندگی، تنهایی، نامطلوب بودن) هستند. هنگامی که از فرار از این احساسات دست برداریم، می توانیم با آنها بنشینیم، آنها را احساس کنیم و آنها را بپذیریم.
آنچه زمانی غیرقابل تحمل بود به زودی می تواند به فرصتی برای شفا تبدیل شود.
۳. به طور فعال شفا را تمرین کنید
زخم هایی که در روابط ایجاد می شود اغلب باید در چارچوب روابط التیام یابد. این به این معنی است که نه تنها عیبهای والدین خود را بپذیرید، بلکه عیوب سایر افراد مهم زندگی خود را نیز بپذیرید – شریک زندگی، فرزندان و دوستانتان.
روابط ضروری خوانده می شود
شروع به کنجکاو شدن در مورد نحوه واکنش خود به نقص یا عدم هماهنگی افراد نزدیک خود کنید. آیا تمرکز بیش از حد شریک زندگی شما بر روی یک پروژه کاری زخم قدیمی والدینی را که در دسترس نیستند باز می کند؟ آیا نیاز شما به اثبات اینکه برای آنها اولویت دارید پاسخی به وضعیت کنونی است یا زخمی کهن که هنوز التیام نیافته است؟ چه نیازهایی را برای ارضای دیگران برون سپاری می کنید؟
وقتی ترسهای خود را تشخیص میدهیم و واکنشهای خود را درک میکنیم، شرایطی را برای پذیرش و عشقی که امیدواریم پیدا کنیم ایجاد میکند. همچنین درک عمیقتری از خودمان را ممکن میسازد و به نوبه خود به دیگران اجازه میدهد ما را عمیقتر بشناسند. اینجاست که تجربیات عاطفی اصلاحی در روابط جدید و قدیمی رخ می دهد.
نتیجه گیری
در نهایت، این تخیلات ما نیستند که باعث درد می شوند، بلکه وابستگی ما به آنها هستند. وقتی خیالپردازیهای خود را – در مورد والدین، شریک زندگی یا فرزند کامل – به افراد خطاپذیر تحمیل میکنیم، نقصهای آنها آشکار میشود و ما را ناامید میکند.
به جای تمرکز بر معایب آنها، باید دلیل آن را در نظر بگیریم ما روی تصویر فانتزی آنها سرمایهگذاری کنید، و امید اساسی برای یافتن رضایت یا رضایت زمانی که آنها تغییر میکنند. وقتی این نیاز به رضایت را کنار میگذاریم، میتوانیم بنشینیم و با احساساتی که زمانی به آنها وظیفه داشتیم آرام کنند، کنار بیاییم.