شما متعلق به چه کسی هستید؟
وفاداری با ساختار روابط آغاز می شود. تری رئال، درمانگر خانواده ماساچوست، نویسنده کتاب پرفروش نیویورک تایمز، ما: عبور از من و تو برای ایجاد یک رابطه عاشقانه تر، می گوید: باید مرزی از اولویت در اطراف یک زوج ایجاد شود. «زن و شوهر اصلی ترین رابطه هستند. مردم می توانند به این زوج دسترسی داشته باشند – والدین، همسر، فرزندان – اما باید به آنها اجازه ورود داده شود. وفاداری به یکدیگر به این معنی است که شما به یکدیگر نسبت به دیگران امتیاز می دهید.”
ایجاد این مرز ممکن است زمان ببرد. جان گاتمن با مطالعه ۱۳۰ زوج تازه ازدواج کرده به مدت هفت سال، متوجه شد که تمام بحث ها در چند سال اول در مورد اعتماد است. من اول میام؟ آیا شما آنجا برای من خواهید بود؟ آیا دوستان شما مهمتر از من هستند؟ مادرت از من مهمتره؟ او گزارش می دهد: «آنها باید حس یک تیم بودن را ایجاد کنند که در آن یکدیگر را در اولویت قرار دهند.
«اگر نتوانند این کار را انجام دهند، بعید است قدم بعدی را بروند و واقعاً تعهدی را ایجاد کنند. پس هر بحثی این است: آیا می توانم بهترین ها را بدون در نظر گرفتن هزینه برای شما داشته باشم؟ چه کسی به این مزخرفات نیاز دارد! آنها نمی توانند درگیری ها را به عنوان یک تیم حل و فصل کنند، جایی که من به همان اندازه به شکوفایی همسرم اهمیت می دهم. در واقع، تعریف گاتمن از اعتماد، رفتار به گونهای است که منافع را برای شریک زندگی خود و همچنین برای خود به حداکثر برساند.
تضادهای وفاداری مربوط به ساختار در زوج های بین قومی رایج است که یکی از آنها از فرهنگی است که پسران را به دختران ارج می نهد و رابطه مادر و پسر بسیار ارزشمند است. جولی گاتمن می گوید: «همسر واقعاً در خارج از یک ائتلاف است. “اما اگر او اول نشود، ازدواج نقص هایی خواهد داشت.” همسر تأثیر کمی در تصمیم گیری خواهد داشت، شاید حتی در مورد فرزندان خود. گاتمن خاطرنشان می کند: “ما اغلب باید به شوهر کمک کنیم تا راه هایی برای احترام به والدین خود بیابد و در عین حال به همسرش امتیاز دهد.”
با توجه به تعصب فردگرایانه فرهنگ آمریکایی، رئال به مشتریان توصیه میکند که «دوستان خود را آموزش دهند» در مورد اولویت شراکت زوجین. او پیشنهاد می کند که به دیگران بگویند: «اگر می خواهید با من دوست باشید، دوست رابطه من باشید. اگر با شکایت از شریک زندگیم نزد شما آمدم، همدردی کنید، اما نمیخواهم بشنوم که «این را تحمل نمیکردم». به من بگو تا نقش خود را در این مشکل در نظر بگیرم و چه کاری ممکن است متفاوت انجام دهم.” در غیر این صورت، شکایت از یک شریک به والدین، یک دوست، حتی یک درمانگر – هرکسی که خارج از رابطه است – قبل از بحث در مورد آن با شریک زندگی خود یک خیانت قابل توجه است و ائتلافی را علیه شریک زندگی ایجاد می کند.
برای برخی از افراد، به ویژه آنهایی که در خانوادههایی با درجه بالایی از اختلال رشد میکنند – برای مثال والدینی که مبتلا به پارانویا هستند یا به طور مزمن ناراضی هستند یا به الکل معتاد هستند – وارد شدن به یک شراکت خوب میتواند یک پیوند وفاداری ایجاد کند. رئال میگوید: «در بزرگ شدن، یکی از راههای نزدیک شدن به والدینی که معمولاً در دسترس نیستند این است که مانند آنها باشیم. داشتن یک رابطه شاد برای خود مانند رفتن به دنیای جدید است. «شما کشور قدیمی را پشت سر می گذارید و این همه احساسات مهاجرت را به وجود می آورد – بی وفایی، گناه بازمانده. باز شدن به روی خوشبختی مانند رها کردن والدین است.» رئال مییابد که با صریح کردن پیوند ضمنی، به مردم این بینش را میدهد که میتواند وفاداری مجدد را تقویت کند و راه را برای حرکت به سمت سلامت، ارتباط و شادی هموار کند.