۱۲:۳۰ - ۱۴۰۳/۰۴/۰۸

روانشناسی ادراکی/برای بهبود زندگی بر ذهن و افکار مخرب خود غلبه کنید

ذهن سه وظیفه اصلی دارد. اول، تلاش می کند تا با ایجاد یک توضیح منطقی برای تجربه ما، تمام اطلاعاتی را که دریافت می کند، معنا کند.

روانشناسی ادراکی/برای بهبود زندگی بر ذهن و افکار مخرب خود غلبه کنید

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اندیشه قرن،ذهن سه وظیفه اصلی دارد. اول، تلاش می کند تا با ایجاد یک توضیح منطقی برای تجربه ما، تمام اطلاعاتی را که دریافت می کند، معنا کند.برای اطلاعات بیشتر اندیشه قرن را دنبال کنید.

امتیاز کلیدی

ذهن سعی در توضیح، حل مشکلات و محافظت دارد.
فعالیت عادی ذهن می تواند به یک فرآیند مخرب تبدیل شود.
هرچه افراد برای نتایج خاص ارزش بیشتری قائل شوند، خطر تفکر انعطاف ناپذیر بیشتر می شود.
مشاهده فعالیت ذهنی گامی در جهت کاهش قدرت تخریب آن است.

چرا اینقدر راحت خودمان را ناراحت می کنیم؟

نیمه شب از خواب بیدار می شویم و شروع به نگرانی در مورد آینده می کنیم، از گذشته پشیمان می شویم و می پرسیم: “چه می شود اگر …؟” تا زمانی که خودمان را بدبخت نکنیم.درک ذهن و نحوه عملکرد آن با دانستن آنچه که ذهن می خواهد انجام دهد شروع می شود.

ذهن سه وظیفه اصلی دارد. اول، تلاش می کند تا با ایجاد یک توضیح منطقی برای تجربه ما، تمام اطلاعاتی را که دریافت می کند، معنا کند. دوم، ذهن یک ماشین حل مسئله است – می خواهد تعیین کند که چگونه نیازهایمان را برآورده کنیم و بر هر مانعی برای تحقق آن غلبه کنیم. در نهایت، ذهن باید از ما در برابر آسیب محافظت کند. با ایجاد احساسات منفی، احساسات نامطلوب و علائم فیزیکی که توجه ما را به خود جلب می کند، به ما اطلاع می دهد که چه زمانی یک تهدید بالقوه وجود دارد.

توانایی ما برای پیوند دادن ایده ها و رویدادها با هم نجات دهنده است.یک کشاورز به آسمان زمستان نگاه می کند، خاک را در اوایل بهار آزمایش می کند، در مورد الگوهای آب و هوای منطقه می خواند و پیش بینی می کند که تابستان آینده خشک تر از حد معمول خواهد بود. بر اساس این پیش‌بینی، او می‌تواند نحوه و زمان کاشت را تنظیم کند، دانه‌های مختلف را انتخاب کند و نحوه مراقبت از محصول را در حین رشد اصلاح کند. توانایی او در مقایسه، دیدن رویدادها از منظر آینده، و درک روابط علت و معلولی به او اجازه می دهد تا سازگار شود، زنده بماند و بر مشکلاتی که هنوز رخ نداده است غلبه کند.

ذهن عادی مخرب

درست مانند آن کشاورز، ما می‌توانیم از این توانایی زبانی خارق‌العاده برای ایجاد امنیت، دلپذیر و رضایت‌بخش زندگی‌مان یا ایجاد بدبختی استفاده کنیم.ما می توانیم تصور کنیم که ارائه آینده ما در یک جلسه مهم ضعیف است. ما حتی می‌توانیم احساس خجالت و ناراحتی‌ای که دیگران در اتاق احساس می‌کنند، گویی اکنون در حال وقوع است. پس از چنین عملکرد ضعیف، ما به این فکر می کنیم که تنزل رتبه در شرکت به دنبال خواهد داشت و در نهایت شغل خود را از دست خواهیم داد. ظرف یک سال دیگر قادر به پرداخت وام مسکن نیستیم و در نهایت بی خانمان خواهیم شد.

عادی بودن مخرب به این معنی است که ما می توانیم از توانایی ذهن برای توضیح، حل مسئله و محافظت و برگرداندن همان فرآیندهای ذهنی علیه خود سوء استفاده کنیم. بدون هیچ مدرک یا حقایقی، ما می توانیم بدبختی عظیمی را ایجاد کنیم که در آن باور داشته باشیم که دوست داشتنی نیستیم، مشکلات ما غیرقابل حل هستند، همه چیز تقصیر ماست و زندگی غیرقابل تحمل است. این افکار هستند که محیط ذهنی را برای ایجاد اضطراب و افسردگی ایجاد می کنند.

توانایی ذهن ما برای پیش بینی نتایج و ایجاد مشکلات غیرقابل حل، نشانه ناسالم بودن یا شکستگی ما نیست. این به سادگی همان کاری است که ذهن انجام می دهد – از زبان برای توضیح آنچه ما تجربه می کنیم استفاده می کند. این قدرت توضیح چشمگیر است، اما نباید به آن اعتماد کنیم.

وظیفه ما این است که به فعالیت ذهن نگاه کنیم و از خود بپرسیم: «آیا این مفید است؟ آیا این توضیح و پیش بینی به من کمک می کند تا در مسیری که می خواهم بروم؟ آیا به من کمک می کند تا مشکلاتم را حل کنم یا اوضاع را بدتر می کند؟

تفکر مضطرب و افسرده

در میان بسیاری از فعالیت‌های غیرمفید ذهن، باورهای غیرمنطقی یکی از مخرب‌ترین آنهاست. باورهای غیرمنطقی خواسته های انعطاف ناپذیری هستند که اصرار دارند که ما باید با استاندارد معینی از کمال مطابقت داشته باشیم. سه باور غیرمنطقی اصلی وجود دارد که هر یک اصرار دارند که زندگی باید به روش خاصی باشد:

باید خوب کار کنم و ویژگی های مطلوب خاصی داشته باشم.
دیگران باید با من خوب رفتار کنند و من را تایید کنند.
شرایط زندگی کاملاً باید آسان، راحت، قابل پیش بینی، ایمن و اساساً آن گونه که من می خواهم باشد.
این باورهای اصلی سه نگرش انعطاف ناپذیر ثانویه ایجاد می کنند که بدبختی ما را تشدید می کند و در توانایی ما برای حل مشکلات تداخل می کند:

در مقیاس رتبه بندی، تجربه من بدترین خواهد بود. وحشتناک، وحشتناک و پایان همه چیز است.
من نه تنها کمی بد، بلکه کاملاً بد هستم. تو کلا بدی زندگی کلا بد است
وقتی در کنار هم قرار می گیرند، باورهای اصلی و نگرش های انعطاف ناپذیر ما، پایه و اساس اضطراب و افسردگی را می سازند. آنها همچنین یک ترن هوایی عاطفی از لحظات شادی ایجاد می‌کنند، زمانی که فکر می‌کنیم اندازه‌گیری کرده‌ایم و تأیید پیدا کرده‌ایم، به دنبال آن ناراحتی زمانی که شانس ما تغییر می‌کند:

من باید خوب عمل کنم (یا ویژگی های مطلوب خاصی داشته باشم) و تایید دیگران را جلب کنم، و زمانی که آنطور که باید انجام نمی دهم، فردی ناکافی و بی لیاقت هستم.دیگران باید منصفانه و مهربانانه با من رفتار کنند. اگر این کار را نکنند، خوب نیستند و مستحق مجازات هستند.من باید آنچه را که می خواهم به دست بیاورم نه آنچه را که از زندگی نمی خواهم. اگر به آنچه می خواهم نرسم، زندگی وحشتناک است و من بدبخت خواهم شد.

ذهن ما دائماً در حال مقایسه است – این طبیعی است. یک نفر قد بلندتر، کوتاه‌تر، زیباتر، باهوش‌تر، فقیرتر، شوخ‌تر یا ساکت‌تر از دیگری است. سپس ذهن می‌تواند به این مقایسه‌ها رتبه‌بندی ارزشی اضافه کند: «من به اندازه او باهوش نیستم و این بد است».به گفته دکتر آلبرت الیس، یکی از بنیانگذاران روانشناسی شناختی، ما دو نقص داریم که ما را در برابر باورهای غیرمنطقی آسیب پذیر می کند. ذهن با تهدیدهایی که به نفس ما وارد می شود به گونه ای برخورد می کند که گویی تهدیدی برای زندگی ما هستند.

ذهن باید با ایجاد اضطراب و ترس در صورت شارژ سگ بزرگ به ما هشدار دهد، اما این احتمال را که در یک مهمانی باهوش به نظر نمی رسد به عنوان یک تهدید واقعی تلقی نکند. به طور مشابه، ما فرض می کنیم که تهدید زمانی رخ می دهد که زندگی آنطور که ما انتظار داریم پیش نمی رود. به‌جای پذیرش زندگی آن‌گونه که هست، آمیزه‌ای از خوب و بد، اصرار داریم که زندگی باید آن‌گونه باشد که می‌خواهیم، نه آن‌طور که ما نمی‌خواهیم. متأسفانه، هیچ قانونی وجود ندارد که بگوید زندگی باید به روش خاصی باشد. زندگی می تواند باورنکردنی دشوار، کمی ناخوشایند، و همه چیز در این بین باشد.

تغییر ادراک

دانستن اینکه چگونه ذهن ما علیه ما کار می کند، به مقابله با مشکلاتی که ذهن غیر مفید ایجاد می کند کمک می کند. ما می توانیم فعالیت ذهنی خود را نظارت، ارزیابی و اصلاح کنیم و ما را به صندلی راننده زندگی خود بازگردانیم.

مانیتور – خود ناظر خود را بشناسید. شما افکار شما نیستید. شما آنها را در بر می گیرید. تمرین کنید که عقب بایستید و فعالیت ذهن را برای آنچه هست مشاهده کنید – یک ماشین قدرتمند تولید کننده کلمات که داستان ها، توضیحات، پیش بینی ها و قضاوت ها را خلق می کند. مهارت های ذهن آگاهی می تواند کمک کند.

ارزیابی کنید – به باورهای خود، معنایی که به موقعیت ها نسبت می دهید و ارزشی که برای آنچه تجربه می کنید نگاه کنید. ایده های شما در مورد آنچه مهم، ارزشمند و ارزشمند است از کجا می آید؟ آیا این باورها و ارزش ها مفید هستند؟ آیا اگر اشتباهی مرتکب شوید، تمایل دارید خود را یک اشتباه تصور کنید؟ اگر چنین است، آیا آن نوع رتبه بندی جهانی مفید است؟

من دوست دارم عملکرد خوبی داشته باشم و وقتی این کار را نکنم ناامید کننده است. من تایید دیگران را ترجیح می دهم، اما اگر آن را دریافت نکنم وحشتناک نیست. فقط ناامید کننده است من یک انسان ناقص و خطاپذیر و مخلوطی از خوب و بد هستم. من منحصر به فرد هستم اما خاص نیستم.
گفتن این مراحل آسان تر از انجام آن است، اما می توانید از همین امروز شروع کنید. اگر خوب پیش نرفت، از فردا دوباره شروع کنید. شما می توانید شروع کنید تا زمانی که کمی شتاب داشته باشید.

 

پایان/*

اندیشه قرن را در ایتا دنبال کنید

اندیشه قرن را در تلگرام دنبال کنید

مطالب مرتبط