در ۱۰ سال گذشته، من عمدتاً با مشتریانی کار کرده ام که سوء استفاده از خودشیفتگی را تجربه کرده اند. زمانی که فرد آزاردهنده یک والدین بود، برای من (و برای موکلم) واضح بود که آنها برخی از مراحل رشد طبیعی را از دست داده اند. قربانیان آزار عاطفی به جای اینکه بهعنوان فردی با آزادی فکر، خلاقیت، رویاها و خیالپردازیها بزرگ شوند، به شخص خودشان تبدیل شوند، بیش از حد درگیر زنده ماندن، خشنود کردن خودشیفتهها و حفظ امنیت خود هستند. هیچ فضای عاطفی و ذهنی باقی نمانده بود تا خود را هماهنگ کنند.
منبع: Pexels Photo by Ketut Subiyanto: 4546148// با اجازه استفاده شد
وقتی با مادری خودشیفته بزرگ شدم، متوجه شدم که در حدود ۶ سالگی دیگر به خودم فکر نکردم. دوستانی که انتخاب میکردم نظر منفی داشتند و فقط وقتی با مادرم موافق بودم بازخورد مثبت گرفتم. من هم جلوی احساسم را گرفتم. یادم می آید که احساس درد زیادی کردم، احساس تعلق نداشتن و غمگینی را داشتم، اما اجازه نداشتم هیچ کدام را نشان دهم یا ذکر کنم. جای تعجب نیست که من دچار یک اختلال خوردن شدم و هدفم این بود که خلاء سر و قلبم را پر کنم.
با وجود اینکه اساس توسعه طبیعی از بین رفته است، قربانیان خود را بسیار توانا و بالغ نشان می دهند. این به دلیل ضرورت زنده ماندن است. آنها با نادیده گرفتن نیازهای طبیعی خود، به سمت رفتارهایی جهش کردند که آنها را ایمن نگه می داشت. و اغلب فقط در اواخر زندگی یا زمانی که آنها شروع به درک سوء استفاده عاطفی می کنند، درک “کودکی از دست رفته” شروع می شود.
وقتی با مشتریانم کار می کنم، به طور آزمایشی از آنها می پرسم که آیا منطقی است که آنها یک پیشرفت طبیعی سالم را از دست داده باشند. اگر آنها این را تشخیص دهند، از آنها می پرسم که احساس می کنند در چه سنی هستند … معمولاً بین ۵ تا ۷ سال است.
چه چیزی می تواند مشترک همه ما باشد؟
مدل رشد روانی-اجتماعی اریکسون، سبک های دلبستگی مهمی را که انسان در مراحل مختلف زندگی ایجاد می کند، توضیح می دهد.
سال های شیرخوارگی برای ایجاد اعتماد و دلبستگی های سالم بسیار مهم است. اگر نیاز نوزاد به نزدیکی، غذا و مراقبت برآورده نشود، مشکلات اعتماد و تکیه بر دیگران را با مشکل مواجه می کند.
سالهای کودک نوپا مربوط به مستقل شدن، انجام کارهای خود و اجازه انجام آن کار است. در یک محیط آزاردهنده خودشیفته، یک کودک آنجاست تا نقشی را که خودشیفته میخواهد بازی کند: کودکی عالی که او را به عنوان والدین و خانواده کامل نشان دهد. در غیر این صورت، “تنبیه” دریافت می شود و کودک شروع به ایجاد شک و شرم نسبت به خود می کند.
سالهای پیش دبستانی در مورد ابتکار عمل و شروع به داشتن یک صدا و نظر است. این بدان معناست که والدین کمتر تحت کنترل هستند، چیزی که والدین نارس از آن متنفرند و به هر قیمتی از آن اجتناب خواهند کرد. ابتکار از بین می رود و به عنوان انجام کار اشتباهی معرفی می شود. که منجر به ایجاد احساس گناه خواهد شد. من حتی یک قربانی آزار خودشیفتگی را ندیده ام که از «سندرم گناه ناسالم» رنج نبرده باشد.
در سالهای اولیه مدرسه، عنصر جدیدی در زندگی معرفی می شود: موفقیت و مقایسه. بسته به دستاوردها، کودک می تواند به راحتی احساس اعتماد به نفس یا حقارت را در خود ایجاد کند. بچههای خودشیفته عادت دارند سخت کار کنند تا والدین خود را راضی کنند و این در مدرسه تفاوتی ندارد، بنابراین آنها معمولاً موفقهای خوبی هستند. با این حال، به جای ایجاد اعتماد به توانایی های خود، دستاوردهای آنها در خانه مورد تحسین قرار نمی گیرند، زیرا تحسین بخشی از نگرش والدین نیست. یک کودک بسیار گیج می شود، زیرا می داند که خوب عمل کرده است، اما تایید شایسته را دریافت نمی کند. تنها زمانی که در ملاء عام هستند، والدینشان ممکن است درباره آنها لاف بزنند.
نوجوانان بدون چالش و دشواری شروع به ایجاد حس خود می کنند، اما آزادی بیشتری برای آزمایش موقعیت های مختلف زندگی وجود دارد و این منجر به شفافیت بیشتر در مورد اینکه چه کسی هستند. کودکی که والدینی خودشیفته دارد این آزادی را نخواهد داشت و از آنجایی که فقط در نقشی که والدینش برایش تعیین کرده اند پذیرفته می شوند، به خود نمی رسند.
برای من این بدان معنا بود که دوستان واقعی نداشتم، نظراتم کپی برداری از پدر و مادرم بود، احساس ناامنی زیادی می کردم و در پرخوری عصبی آرامش پیدا می کردم.
آنچه من شخصاً تجربه کردهام همان چیزی است که در اکثر مشتریانم که با چالشهای تربیتی در یک خانواده ناکارآمد خودشیفته مواجه هستند منعکس شده است:
- مشکل در اعتماد کردن به دیگران
- احساس گناه
- سخت کار کردن
- عزت نفس پایین، خودباوری
- سطح پایین خودآگاهی
- به دنبال اعتبار سنجی خارجی
- ارائه خارجی بالغ
- اضطراب و استرس / PTSD
بخش بزرگی از کار شفابخش مربوط به “بزرگ شدن” و گرفتن فضا برای قدم گذاشتن در شخصیت و شخصیت خود و پشت سر گذاشتن چیزی است که به شما خدمت نمی کند.