بسیاری از افراد نگران پیگیری مفهوم اهدا کننده برای ساختن خانواده های خود هستند. یکی از متداول ترین نگرانی هایی که می شنوم این است: “آیا من با فرزندم پیوند می خورم و آیا فرزندم با من پیوند خواهد زد؟” قبل از پاسخ دادن به این ، باید تأکید کنم که برداشت اهدا کننده برای همه مناسب نیست. در بیش از بیست و پنج سال کار در پزشکی باروری ، هزاران اهدا کننده و گیرنده را دیده ام و برخی از افراد ترجیح می دهند از کودکی که از نظر ژنتیکی با آنها ارتباط ندارد ، عاری از کودک باقی بمانند. برای کسانی که به آن باز هستند ، برخی ممکن است در پذیرش این ایده کمی مشکل داشته باشند ، در حالی که برخی دیگر ممکن است به طور قابل توجهی مبارزه کنند. با این حال ، در تمام سالهای تمرین من ، من هرگز با کسی روبرو نشده ام که علی رغم نگرانی های اولیه خود ، هنگامی که آنها مفهوم اهدا کننده را دنبال کردند ، با فرزند خود پیوند برقرار نکرد.
برای درک روند پیوند ، بیایید برخی از چارچوب های روانشناختی را کشف کنیم. اریک اریکسون ، یک نظریه پرداز مشهور توسعه ، مرحله نوزادی (۰-۱۸ ماه) را به عنوان ابداع کرد اعتماد در مقابل بی اعتمادیبشر وی معتقد بود که این دوره بحرانی برای کودک ضروری است که یک حس اساسی اعتماد به جهان را توسعه دهد.
طبیعت در اینجا نقش دارد. نوزادان به طور طبیعی ناز هستند و همین امر باعث می شود والدین بخواهند وقتی گریه می کنند یا به چیزی احتیاج دارند ، از آنها لذت ببرند ، لذت ببرند و به آنها پاسخ دهند. از طریق این روند پاسخ به نیازهای آنها پیوند بین والدین و فرزند تشکیل می شود. پیوند زدن به معنای کامل بودن یا دانستن همه چیز در مورد فرزندتان نیست قبل از اینکه بتوانید از آنها مراقبت کنید. در عوض ، این در مورد یادگیری در مورد فرزند خود به مرور زمان است. با تمایل مداوم به نیازهای خود ، کودک می آموزد که مراقب آنها برای آنها وجود دارد و احساس اعتماد ایجاد می کند.
هنگامی که والدین از نظر عاطفی در دسترس نیستند – شاید به دلیل بیماری روانی یا سوء مصرف مواد – می تواند در این رابطه ایجاد شود. والدین ممکن است نشانه های عاطفی را از دست بدهند و سرانجام کودک ممکن است احساس تمایل به نیازهای عاطفی والدین کند. این عدم تعادل می تواند مانع توانایی کودک در ایجاد پیوند سالم شود. در شرایط شدید ، نظریه پرداز دونالد وینیکوت توضیح داد که چگونه کودک در چنین شرایطی ممکن است “خود دروغین” ایجاد کند.
مهم است که به یاد داشته باشید که پیوند به کمال نیاز ندارد. وقتی کودک خود را به خانه می آورید ، آنها گریه می کنند ، و در ابتدا نمی دانید که این به دلیل پوشک کثیف ، گاز یا گرسنگی است. اما با گذشت زمان ، شما یاد می گیرید که فریادهای آنها را بشناسید و به همین ترتیب پاسخ دهید. این فرآیند آزمایش و خطا به طور طبیعی باعث ایجاد پیوند می شود.
وینیکوت بر اهمیت تأکید کرد “والدین به اندازه کافی خوب”– این ایده که والدین نیازی به کامل بودن ندارند. در حقیقت ، تلاش برای کامل بودن می تواند استرس بیشتری را برای شما و فرزندتان ایجاد کند. مهمترین چیز این است که شما برای آنها در آنجا هستید ، به طور مداوم نیازهای آنها را به بهترین شکل ممکن برآورده می کنید. این به معنای حضور ، توجه به نیازهای آنها و پاسخ دادن به عشق است ، حتی اگر همیشه آن را دقیقاً درست نکنید. با گذشت زمان ، این مراقبت “به اندازه کافی خوب” باعث ایجاد اعتماد و امنیت عاطفی می شود و پایه و اساس پیوند قوی بین والدین و فرزند را ایجاد می کند.
این که آیا فرزند شما اهدا کننده است یا خیر ، این روند اساسی را تغییر نمی دهد. تجربه پیوند یکسان باقی خواهد ماند ، زیرا هسته اصلی آن رابطه شما با فرزند شما است – تمایل شما به نمایش ، مشارکت و پرورش آنها در هنگام رشد است.
در طول رشد اولیه ، مغز کودک با سرعت رعد و برق در حال رشد است ، با مهارت های شناختی ، زبانی ، اجتماعی ، عاطفی و حرکتی که همه به سرعت پیشرفت می کنند. اوراق قرضه با مراقبان در این مدت پایه و اساس یک فرد با اعتماد به نفس ، همدلی و اجتماعی ماهر را پایه گذاری می کند. البته ، هر کودک بی نظیر است ، و اگر رشد کودک خارج از مسیر به نظر می رسد ، از جستجوی کمک حرفه ای دریغ نکنید.
گذشته از مدیریت چالش های والدین جدید ، دو کار وجود دارد که می توانید برای حمایت از درک فرزندتان از داستان مفهوم اهدا کننده خود در هنگام رشد انجام دهید:
۱. روایت خود را ایجاد و تمرین کنید
همانطور که داستان خود را با شریک زندگی یا اعضای خانواده خود تمرین می کنید ، با آن راحت تر خواهید شد. تمرین روایت شما به شما کمک می کند تا قبل از اینکه فرزندتان به اندازه کافی پیر باشد ، رویکرد خود را اصلاح کنید. ممکن است در ابتدا احساس ناراحتی کنید – ممکن است اشک یا لحظاتی وجود داشته باشد که بر سخنان خود گیر بیاورید – اما این طبیعی است. تمرین مهم است زیرا فرزند شما احساسات شما را تفسیر نمی کند ، “پدر و مادر من دوران سختی را پشت سر گذاشته اند و سعی می کنند این داستان را به درستی بدست آورند.” در عوض ، آنها ممکن است فکر کنند ، “چرا والدین من وقتی در مورد این موضوع صحبت می کنند ناراحت است؟ شاید مشکلی در آن وجود داشته باشد. ”
با تمرین ، شما می توانید داستان را به روشی آرام و اطمینان بخش به اشتراک بگذارید و به فرزندتان اعتماد به نفس در مورد چگونگی ایجاد خانواده خود می دهید. و به یاد داشته باشید ، هرگز شروع خیلی زود نیست. فرزند شما برای اولین بار در یک مکالمه رسمی نشسته نیازی به شنیدن این مطلب ندارد. اگر هنوز داستان فرزند خود را به اشتراک نگذاشته اید ، برای شروع نیز هرگز خیلی دیر نیست و پشتیبانی در هر مرحله در دسترس است.
۲. یک کتاب زندگی را شروع کنید
اگر قبلاً شروع نکرده اید ، اکنون زمان بسیار خوبی برای ایجاد یک کتاب زندگی برای فرزندتان است. این کتاب می تواند شامل یادداشت ها ، یادداشت ها و هرگونه اطلاعاتی در مورد اهدا کننده ، سفر و روند تصور فرزندتان باشد. این همان کتاب کودک سنتی نیست – این یک رکورد است که به فرزند شما کمک می کند تا درک کند که چگونه به جهان وارد شده است. بعضی از کودکان بلافاصله با کتابهای زندگی خود درگیر می شوند و افکار خود را با شما به اشتراک می گذارند ، در حالی که برخی دیگر ممکن است در هنگام بزرگتر شدن به آن خصوصی نگاه کنند و سؤالات بیشتری داشته باشند. صرف نظر از نحوه پاسخ فرزند شما به داستان خود ، آنها خلق و خوی منحصر به فرد خود را خواهند داشت ، و این وظیفه شما خواهد بود که آنها را بشناسید ، درست همانطور که وظیفه آنهاست که شما را بشناسند. این درک متقابل پایه و اساس تجربه جادویی است که ما آن را خانواده می نامیم.