چند داستان به همان اندازه نمادین است شهروند کین، و هیچ راه بهتری برای کشف تفاوت بین معنا و هدف – و نحوه شکل گیری شادی ما – از این شاهکار وجود ندارد. شخصیت اصلی این فیلم ، چارلز فاستر کین ، یک مغول روزنامه قدرتمند و ثروتمند است که به تنهایی در عمارت بزرگ خود می میرد. آخرین حرف او ، “Rosebud” ، به رمز و راز اصلی فیلم تبدیل می شود و یک خبرنگار را برای بررسی اهمیت آن سوق می دهد. آنچه خبرنگار کشف می کند ، داستانی عمیق است که به وضعیت انسانی ما می پردازد – یکی از این قدرت که توانایی تغییر نحوه فکر کردن در مورد معنا ، هدف و خوشبختی را دارد.
اما چه چیزی باعث می شود شهروند کین بنابراین قانع کننده فقط طرح نیست ، بلکه آنچه در مورد داستانهایی که خودمان به خودمان می گوییم به ما می گوید.
رمز و راز رزبود
در هسته شهروند کین رمز و راز است که مدتها پس از مرگ او شخصیت کین را تعقیب می کند. “رزبود” ، حرف آخر او ، به سؤالی تبدیل می شود که در طول روایت تکرار می شود. در ابتدا ، ما ممکن است آن را به عنوان یک کلمه صرف فکر کنیم – یک گفتار تصادفی از پیرمرد در بستر مرگ وی. اما هرچه داستان آشکار می شود ، حقیقت پشت “Rosebud” از بین می رود: این نام یک سورتمه کین به عنوان یک کودک بود. این سورتمه نمادی از زمان زندگی خود است که او بی گناه ، دوست داشتنی و به خانواده خود در ارتباط بود ، قبل از اینکه او به طور ناگهانی از بین برود و به زندگی ثروت و قدرت تبدیل شود.
از دست دادن Rosebud ، سورتمه ، چیزی بسیار عمیق تر است: از دست دادن خوشبختی ، ایمنی و اتصالات واقعی که کین یک بار داشت. و این موضوع اصلی فیلم را نشان می دهد: تأثیر تروما اولیه بر زندگی یک شخص و ماهیت گریزان شادی.
پدیده Rosebud: معنی در مقابل هدف
داستان زندگی کین اکتشافی از آنچه من می نامم پدیده گل سرخبشر این پدیده توضیح می دهد که چگونه تروما یا از دست دادن گذشته به هسته آنچه ما را به موفقیت سوق می دهد تبدیل می شود – با این حال ، به طور متناقض ، ما را از دستیابی به خوشبختی واقعی باز می دارد. این یک لنز قدرتمند است که از طریق آن می توانیم رابطه پیچیده بین معنا و هدف را درک کنیم.
تفاوت بین معنا و هدف بسیار مهم است. معنی داستانی است که ما خودمان را در مورد خودمان می گوییم. اینگونه است که ما گذشته خود را تفسیر و حس می کنیم. از طرف دیگر ، هدف در مورد حال و آینده است. این در مورد اقداماتی است که ما برای انجام یک هدف یا مأموریت خاص انجام می دهیم.
برای کین ، آسیب های گذشته او – که از دست دادن خانواده و سورتمه محبوبش – به معنای زندگی او نامگذاری شده است. او به خودی خود داستانی راجع به یک باخت بزرگ ، یک تروما بزرگ ، که هویت او را شکل داد ، گفت. در اصل ، او هرگز کافی نبود. داستان کین در مورد خودش یکی از ناکافی و رها کردن بود. و در حالی که او در زندگی خود حرکت کرد ، این روایت با تبدیل شدن به یک تاجر و مغول رسانه ای موفق ، او را به اثبات ارزش خود سوق داد.
اما این نکته جالب است: با وجود موفقیت یادبود او ، کین هرگز خوشحال نبود. او دائماً در تلاش بود – قدرت بیشتر ، کنترل بیشتر ، تأثیر بیشتر – و با این حال ، این محرک سیری ناپذیر هرگز پوچی درون او را پر نمی کرد. او هنوز در همان داستانی که به خودش گفته بود در مورد “کافی نیست” گرفتار شد.
مشکل با معنی
آنچه زندگی کین فاش می کند این است که وقتی داستانی که خودمان در مورد گذشته خود می گوییم ریشه در تروما دارد – خواه از دست دادن ، طرد یا ترس از عدم کفایت باشد – می تواند حس ما را تحریف کند. و هنگامی که ما این معنا را به آینده می رسانیم ، اغلب ما را به دنبال اهدافی سوق می دهد که مربوط به تحقق نیست بلکه در مورد اثبات خودمان هستیم.
این جایی است که پدیده Rosebud با بسیاری از ما وتر می شود. درست مانند کین ، بسیاری از ما دچار تروما حل نشده یا آسیب های گذشته می شویم – چیزی که ما از آن بهبود نیافته ایم. و اغلب ، داستانی که به خودمان می گوییم این است که ما کافی نیستیم. بنابراین ، ما سعی می کنیم با دستیابی به چیزها ، چه موفقیت حرفه ای ، ثروت و یا تمجید ، آن پوچی را پر کنیم. ما بعد از هدف در تلاش هستیم تا خودمان را کامل کنیم ، اما مشکل این است که سوراخ ایجاد شده توسط آن تروما با دستاوردهای بیرونی غیرقابل توصیف است.
همانطور که زندگی کین نشان می دهد ، هر چقدر هم که ما جمع می شویم یا به دست می آوریم ، اگر ما با داستانی که اساساً ناکافی هستیم ، هدایت می شویم ، پیگیری هدف هرگز رضایت ما را به دنبال نمی آورد. این یک سوراخ غیرقابل توصیف است.
بهبود مسئله معنی
بنابراین ، چگونه “مشکل معنی” را که ما را گرفتار می کند ، حل می کنیم؟ چگونه می توانیم از چرخه تلاش برای اثبات ارزش خود از طریق موفقیت ، خلاص شویم؟
به نظر من ، راه حل در تغییر داستان است که ما خودمان را در مورد گذشته خود می گوییم. ما باید به عقب برگردیم و تصدیق کنیم که ضرر و زیان ما – استعاره گل سرخ – تقصیر ما نبود. تروما چیزی نبود که ما ایجاد کردیم و ما را تعریف نمی کند. ما در شرایط بد افراد خوبی بودیم و دیگر نیازی به اثبات ارزش خود از طریق دستاوردهای خارجی نداریم.
برای چارلز فاستر کین ، شفابخشی به معنای پذیرش این بود که از دست دادن کودکی و خانواده وی تقصیر او نبود. او برای اثبات ارزش خود نیازی به امپراطوری امپراتوری نداشت. در عوض ، او می توانست گذشته خود را تغییر دهد و تشخیص داد که همیشه کافی است ، دقیقاً مانند او.
همه ما نسخه خود را از Rosebud داریم. این می تواند لحظه ای از دست دادن ، طرد یا ترس عمیق از عدم خوب بودن باشد. اما کلید غلبه بر پدیده Rosebud این است که سعی کنید با موفقیت یا موفقیت بیشتر آن پوچی را پر کنید. این در مورد بازگشت و بازنویسی داستانی است که به خودمان می گوییم – در مورد درک اینکه ما همیشه کافی بودیم و ارزش ما به آنچه می رسیم گره خورده نیست ، بلکه به چه کسی هستیم.
پدیده Rosebud در زندگی واقعی
پدیده Rosebud محدود به شخصیت های داستانی مانند کین نیست. این همه در اطراف ما ، در زندگی واقعی است ، و می بینیم که آن را در فرهنگ پاپ نیز منعکس می کند. به افراد مشهور ، میلیاردرها و مدیران پرقدرت که به نظر می رسد همه اینها را دارند ، نگاه کنید ، اما اغلب ناراضی ، تنهایی یا جستجوی چیز عمیق تر هستند. گل سرخ آنها چیست؟ آنها چه تروما گذشته را در تلاشند تا موفقیت خود را پر کنند؟ و مهمتر از همه ، آیا این موفقیت همیشه برای خوشحال کردن آنها کافی خواهد بود؟
پاسخ ، متأسفانه ، احتمالاً خیر. اگر آنها زخم های داخلی خود را بهبود نیافته اند ، هیچ مبلغی یا شهرت سوراخی را که باقی مانده است پر نمی کند. نکته اصلی خوشبختی در کاری نیست که ما انجام می دهیم ، بلکه در نحوه مطابقت با گذشته خود و بازنویسی داستانهایی که به خودمان می گوییم.
پایان
داستان از شهروند کین فقط یک داستان از ثروت و قدرت نیست. این یک داستان در مورد معنایی است که ما به زندگی خود می دهیم و اینکه چگونه این امر بر دستیابی به هدف ما تأثیر می گذارد. ناتوانی کین در یافتن خوشبختی ، با وجود موفقیت وی ، به عنوان یادآوری واضح است که تحقق واقعی ناشی از بهبودی گذشته ما است و می پذیرد که ما کافی هستیم – دقیقاً همانطور که هستیم. فقط در این صورت می توانیم صلح را پیدا کنیم ، هر چقدر هم که به دست بیاوریم.