تعقیب، که گاهی به آن اروتومیا نیز گفته می شود، موضوعی است که شیفتگی و ترس را به خود جلب می کند و اغلب در دراماتیک ترین و افراطی ترین شکل آن در فیلم ها و رمان ها به تصویر کشیده می شود. در حالی که شیفتگی شدید حالتی ذهنی است که همه ما با آن مواجه شده ایم، به خصوص در زمان اول عاشق شدن، ادامه وضعیت تعقیب و وسواس شخص دیگری که پیشرفت های ما را رد کرده است می تواند فراتر از محدودیت های قابل قبول رفتار انسانی حرکت کند.
تعقیب دست نیافتنی ها چیزی است که همه ما می توانیم تصور کنیم، به ویژه زمانی که آن شیء گریزان نوید سعادت و تحقق را ارائه می دهد. طبقه بندی شده در راهنمای آماری تشخیصی V به عنوان زیرشاخه اختلال هذیانی، ارتومانیا یا سندرم دکلرامبو، به این باور اشاره دارد که کسی عاشق ماست، در حالی که نیست، و به این توهم ادامه می دهد، اغلب از طریق انجام اقداماتی برای تماس با ما. آن شخص هم به عنوان یک وضعیت غیرعادی است و هم به عنوان یک حالت ذهنی آشنا.
بهعنوان یک پزشک که زنان و مردان را با وسواس وابسته به عشق شهوانی که در مرز هذیانها قرار دارد و به قلمرو خطرناکی حرکت میکند، درمان کرده است، بهویژه به تجربیات اولیه دلبستگی کسانی که در نهایت به تعقیب میروند، و واکنشهای قربانیانشان علاقه مند هستم. مشغله های فکری مرز باریکی بین شیفتگی یا دلسوزی «معمولی» و تعقیب وسواسی وجود دارد، جایی که اصول سازماندهی زندگی روزمره بر تماس واقعی یا خیالی با فرد مورد علاقه از طریق ردیابی حرکات او، مطالعه پست های رسانه های اجتماعی یا ایجاد برخوردهای فانتزی متمرکز است. .
رابطه بین stalker و stalked رابطه ای است که بسیار ظریف تر از آن است که گاهی اوقات قدردانی می شود. درجات ابهام هنگام تعقیب شخصی که بیش از حد فراتر رفته، از مرزهای اساسی فراتر رفته و هدف مورد وسواس آنها یا خانواده اش را که به نظر آنها مانعی بر سر راه آنها می دانند، تهدید کرده است، دشوار است. جنبههای هذیانی وسواس شهوانی اغلب در حقیقت پایهای دارند، به این صورت که شخصی که فکر میکنند قرار است با او باشند، که بنا به شرایطی مجبور میشود آنها را از هم دور نگه دارد (یا آنها معتقدند)، ممکن است یک بار با او قرار ملاقات گذاشته باشد. ، با آنها رابطه جنسی داشت یا به سادگی به آنها مهربانی نشان داد.
برای برخی که درمان کردهام، وسواس به دیگران آسیبی وارد نکرده است، بلکه باعث ناراحتی شدید آنها شده است. زن جوانی که به یک نوازنده دلبسته بود و به هر کنسرت او در بریتانیا می رفت، فقط در مورد نامزدی او در روزنامه ها می خواند و به افسردگی عمیقی فرو می رفت، با نامزدش احساس ویرانی، خیانت و عصبانیت می کرد، گویی که نامزدش را عصبانی می کند. چیزی را دزدیده بود که به تنهایی متعلق به او بود.
سپس هذیان هایی وجود دارند که خطرناک می شوند و گاهی منجر به نابودی مادام العمر هم برای شکارچی و هم برای ساقه گیر می شوند. به عنوان مثال، زن تنهای وجود دارد که در مورد متن هایی که یکبار برای او ارسال کرده بود، دچار توهم شد و معتقد بود که او آنها را در سراسر اینترنت پست می کند. او متقاعد شده بود که او از او خواسته بود با او ازدواج کند، حروف اول او را روی بازویش خالکوبی کرده بود و به او وسواس داشت. او به نشانههایی که نشان میدهد او تماسهای او را نادیده میگیرد، اعتنا نکرد و به وضوح نمیخواست با او رابطه برقرار کند. او که متقاعد شده بود توسط زنی دیگر به دام افتاده است، از اینکه دارد تنها عشق واقعی خود را از دست می دهد، وحشت کرد، غافل از اینکه چیزی که از دست می دهد ذهن اوست – تسلط او بر واقعیت. او کار، خوردن، نوشیدن یا مراقبت از پسرش را متوقف کرد و اکنون تحت مراقبت مادرش است. روزهای او پر از افکار او بود. در نهایت، درد طرد شدن او و ترس از دست دادن یک شانس خوشبختی به خشم و نقشه ای برای عمل تبدیل شد. اکنون افکار انتقام بر او غلبه کرده و به یک نیروی سازمان دهنده تبدیل شده است. مردی را دید که شبیه او بود، دیگری که فکر میکرد پیامهای تاریک او را دریافت میکند، و ماشین در حال حرکت خود را به سمت آنها نشانه گرفت. هر دو مرد به شدت مجروح شدند و او به زندان محکوم شد و رویاهایش از بین رفت.
از دست دادن حضانت فرزند، شغل و فانتزی عشق رمانتیک او را ناامید و افسرده کرد. با وجود این، او اعتقاد راسخ داشت که معشوق به او وسواس داشت، حرکات او را دنبال می کرد و عاشق او بود. او از این که ناگهان و بدون هیچ هشداری او را رها کرده بود، ناراحت بود. اینکه آنها فقط یک بار قرار ملاقات گذاشته بودند بی ربط بود، زیرا توهمات او در مورد اینکه چه کسی در تعقیب چه کسی است، او را در شبکه دروغگویی که اکنون در آن گرفتار شده بود، رها کرد. او که در این گیر افتاده بود، هرگز سلامتی را به دست نمی آورد یا وحشت کاری را که انجام داده بود، نمی دید. بدون بصیرت، او نمیتوانست به این واقعیت بپردازد که بدون رحم و محدودیت عمل کرده است، و تنها ماهها بعد، با درمانهای روانشناختی و روانپزشکی متخصص، از این توهم صرف نظر کرد. درمان روان درمانی اختلالات دلبستگی اولیه او را آشکار کرد اما خیلی دیر انجام شد تا او را از وارد کردن آسیب جدی به قربانیانش و در نهایت خودش و پسرش نجات دهد.
برای برخی، ارتومانیا دلیلی متحرک برای زندگی با فوریت چشمگیر ارائه می دهد. اما میتوان آن را تلاشی مذبوحانه برای برآوردن نیازهای برآورده نشده از دوران کودکی یا خیالی برای تأمین عشق بیقید و شرط دانست. تحقیقات حاکی از آن است که افرادی که دیگران را تعقیب میکنند، سبکهای دلبستگی ناایمن، عمدتاً از نوع مشغله، با مشکلات واقعی در ایجاد و حفظ روابط صمیمانه و وحشت از رها شدن دارند. نیاز به حفظ ارتباط با فرد مورد علاقه، خواه یک شخصیت واقعی یا فانتزی، ناامید کننده می شود. برای کسانی که با هدف مورد وسواس خود که اکنون آنها را ترک کرده است، در ارتباط بوده اند، تعقیب نوعی کنترل اجباری است، و تماس اجباری در جایی که هیچ کدام مورد نظر نیست.
هر چقدر هم که ترسناک است تشخیص دهیم، ممکن است همه ما ظرفیت تبدیل شدن به شکارچی و همچنین شکار شدن را در پوشش عشق عاشقانه داشته باشیم. اگر خودمان را گرفتار یک تثبیت وسواسی بدانیم که زندگی روزمره ما را شکل میدهد، خیالپردازیهای خشونتآمیز در مورد انتقام یا مالکیت انحصاری ایجاد میکند و رفتارهای وسواسی مانند ردیابی، تعقیب یا تماسهای بیش از حد و ناخواسته را هدایت میکند، از حوزه شیفتگی معمولی است و به کمک فوری نیاز دارد تا ما را به زمین امن هدایت کند.
برای یافتن یک درمانگر، از راهنمای درمان روانشناسی امروز دیدن کنید.