بسیاری از مردم با افزایش سن، رویاهای کمتری را به یاد می آورند. این می تواند منجر به این فرض شود که رویاپردازی در طول زمان اهمیت کمتری پیدا می کند. با این حال، روند نزولی در یادآوری اجتنابناپذیر نیست، و حقیقت این است که بینشهای ارزشمند از رویاپردازی میتوانند در هر زمانی از زندگی، از اوایل کودکی تا سالهای بزرگتر، شکوفا شوند.
رویای تکراری سقراط
تصویری زیبا از ظرفیت رشد الهام گرفته از رویا در دوران پیری در گفتگوی افلاطون ظاهر می شود. فایدو، که آخرین روزهای زندگی سقراط فیلسوف یونان باستان را توصیف می کند. گفت و گو با سقراط در زندان آغاز می شود و در انتظار اعدام پس از محکوم شدن به جنایات توهین به خدایان و فساد جوانان آتنی است. چند نفر از دوستانش برای ملاقات آمدند و از او پرسیدند که با وقتش چه میکنی؟ او پاسخ داد که در حال نوشتن بوده است. تصور میکنم دوستانش تصور میکردند که او در حال سرودن یک اثر بزرگ است، شاید جمعبندی نهایی فلسفه او. اما در کمال تعجب، سقراط پاسخ داد که او بر اساس افسانه های ازوپ برای کودکان شعر می سرود.
سقراط که متوجه شد این خبر دوستانش را گیج کرده بود، ادامه داد و توضیح داد که او این اشعار را در پاسخ به خوابی می سرود که در طول زندگی خود متوجه تکرار آن شده بود. اگرچه شکلهای مختلفی داشت، اما جوهر رویا پیامی روشن بود که او باید «هنرها را تمرین کند». از آنجایی که فلسفه بزرگترین هنر است، سقراط تصور میکرد که او در واقع همان چیزی را انجام میدهد که رویاها در نظر گرفته بودند، و هر بار که پیام «هنرها را تمرین کن» تکرار میشد، آن را به عنوان تأیید تلاشهای خود تفسیر میکرد، مانند تماشاگران در مسابقه که تشویق میکردند. یک دونده به بعد
اما اکنون که به پایان زندگی خود می اندیشید، به این فکر می کرد که آیا این خواب را اشتباه تعبیر کرده است. شاید به این معنی بود که او باید «هنرها را به معنای واقعیتر تمرین کند». او که هیچ مهارت یا آموزشی به عنوان یک هنرمند نداشت، تصمیم گرفت که ساده ترین کاری که می تواند برای تحقق این رویا انجام دهد، نوشتن اشعار ساده با استفاده از مضامین افسانه های معروف ازوپ است. پس وقتی دوستانش حاضر شدند همین کار را می کرد.
نشاط خلاق در دوران پیری
جدای از محاسن فلسفی آن، این قسمت کوتاه از فایدو حاوی بینش های ارزشمندی در مورد سلامت روان و نشاط خلاق در سال های آخر زندگی است. شعر زندان سقراط با الهام از رویا می تواند حداقل سه درس به ما بیاموزد.
- فرضیات خود را زیر سوال ببرید. حتی در سنین بالا، و شاید به خصوص در سنین بالا، فکر کردن به باورها و عادات رفتاری مادام العمر و اعتراف به اشتباه یا گمراهی می تواند مفید باشد. سقراط نوع پیشرفتهای از «خودت را بشناس» که گذشته او را زیر سؤال میبرد و نقد میکرد تا در حال و آیندهاش به سطح بالاتری از رضایت رشد کند، تمرین کرد.
- چیزهای جدید را امتحان کنید، حتی شاید برعکس آنچه که معمولا انجام می دهید. سقراط احساس کرد رویاهای مکرر او او را به نوعی عمل فرا می خواند. با این حال، اگر منظور از «تمرین هنرها» (یا فقط) فلسفه نبود، او میدانست که باید نوع دیگری از کنش را امتحان کند. کاری که او انجام داد اساساً برعکس تمام کارهایی بود که تا آن زمان در زندگی بزرگسالی خود انجام داده بود. او همیشه خود را وقف بحث های مبهم درباره فلسفه کرده بود، اما اکنون برای الهام گرفتن به ساده ترین داستان های کودکانه روی آورد. به این ترتیب او سعی کرد پتانسیل های جدیدی را در درون خود به فعلیت برساند که قبلاً هرگز به کشف آنها فکر نکرده بود.
- به رویاهات گوش کن به همان اندازه که رفتار او برای دوستان سقراط گیج کننده بود منبع رفتار، یعنی رویاهای او. برای آنها عجیب به نظر می رسید که فیلسوف بزرگ به غیرمنطقی بودن رویاپردازی توجه کند، اما او حس رؤیاهای خود را به عنوان نمایانگر شکلی بالاتر از عقلانیت به آنها نشان داد. حتی در مراحل بعدی زندگی، فرصتهای فراوانی برای رویاپردازی، تأمل در رویاهای خود و تفسیر مجدد رویاهای گذشته وجود دارد که هنوز موهبتهایی از حکمت برای شما دارند.