قدرت و امتیاز از زمانی که انسان ها وجود داشته اند وجود داشته است. برخی استدلال می کنند که هر دو ذاتی هستند و نه تنها در جامعه بلکه در زیست شناسی نیز خود را نشان می دهند، و مانترای داروین “بقای شایسته ترین ها” در واقع در برخی از فجیع ترین جنایات تاریخ بشر ظاهر شده است.
افشای تعارض منافع، هرچند در مقیاسی متفاوت، مسلماً یک اعمال بالقوه خرد تهاجمی قدرت و امتیاز را تداوم می بخشد. افشای تضاد منافع به منظور ارتقای شفافیت و پاسخگویی در بخشهای مختلف، بهویژه در تجارت، حاکمیت و دانشگاه است. با این حال، این افشاگریها میتوانند ناخواسته ساختارهای قدرت و امتیازات سرکوبگر را تداوم بخشند، که بازتاب بیعدالتیهای تاریخی و غیرانسانیسازی است.
درک افشای تضاد منافع
افشای تعارض منافع مکانیسم هایی هستند که برای آشکار کردن سوگیری های بالقوه ای طراحی شده اند که می توانند بر فرآیندهای تصمیم گیری تأثیر بگذارند. آنها اغلب در حاکمیت شرکتی، دانشگاهی و خدمات عمومی مورد نیاز هستند تا اطمینان حاصل کنند که افراد از موقعیت خود برای منافع شخصی سوء استفاده نمی کنند. در حالی که هدف پشت این افشاگری ها تقویت رفتار اخلاقی است، اما می توانند به حفظ پویایی قدرت موجود نیز کمک کنند.
همه افراد یا سازمانها از استانداردهای افشای یکسانی برخوردار نیستند. کسانی که در موقعیتهای قدرت قرار دارند، اغلب منابع لازم برای هدایت یا دستکاری نیازمندیهای افشا را دارند و به آنها اجازه میدهد تا امتیازات خود را حفظ کنند و در عین حال سازگار به نظر میرسند. این شفافیت انتخابی میتواند توهم مسئولیتپذیری ایجاد کند و در عین حال مسائل سیستمی عمیقتر را پنهان کند. افراد از پیشینه های به حاشیه رانده شده ممکن است به دسترسی بیشتری به منابع و شبکه هایی نیاز داشته باشند که انطباق با الزامات افشا را تسهیل می کند. این نابرابری میتواند منجر به وضعیتی شود که در آن افراد دارای امتیاز میتوانند به راحتی پیچیدگیهای افشا را مرور کنند.
در مقابل، دیگران با موانعی روبرو هستند که آنها را از مشارکت کامل در سیستم باز می دارد. این منعکس کننده ساختارهای تاریخی است که در آن دسترسی به قدرت و منابع محدود به گروه های خاصی بود، شبیه به پویایی برده داری که در آن برده ها به طور سیستماتیک از اختیار و فرصت محروم می شدند. بنابراین، افشای تضاد منافع می تواند سلسله مراتب موجود را با نظارت بیشتر بر افرادی که قبلاً به حاشیه رانده شده اند، تقویت کند. به عنوان مثال، هنگامی که افشاگریها افراد گروههای غیرمسلط را هدف قرار میدهند، میتوانند این روایت را تداوم بخشند که این افراد کمتر قابل اعتماد یا شایستگی هستند.
افشای تضاد منافع می تواند چهره ای از پاسخگویی ایجاد کند که توجه را از مسائل زیربنایی ظلم سیستمی منحرف می کند. سازمانها ممکن است با تمرکز بر افشاگریهای فردی، رویههای سازمانی گستردهتر را که باعث تداوم نابرابری میشوند، نادیده بگیرند. این منعکس کننده زمینه تاریخی غیرانسانی شدن است، جایی که تمرکز بر رفتار فردی اغلب ماهیت سیستمی ستم را پنهان می کند.
سازمانها گاهی اوقات ممکن است افشای تضاد منافع را به عنوان نشانهگرایی اجرا کنند و از آنها برای نشان دادن تعهد به اخلاق بدون ایجاد تغییرات اساسی برای رسیدگی به نابرابریهای سیستمی استفاده کنند. این می تواند به وضعیتی منجر شود که در آن ظاهر پاسخگویی بر اصلاحات واقعی اولویت داده شود و ساختارهای قدرت موجود را تداوم بخشد.
یکی از نمونههای گویا از قدرت و امتیاز در افشای تعارض منافع، رئیس دانشگاهی است که در هیئتهای مدیره شرکتهای بیوتکنولوژی متعددی مینشیند و خطمشی افشاگری ایجاد میکند که فقط مستلزم گزارش منافع مالی «قابل توجه» است که بیش از ۵۰۰۰۰ دلار تعریف میشود – با علم به اینکه هزینههای مشاوره سالانه ۴۵۰۰۰ دلاری آنها برای هر موقعیت هیئت مدیره تحت آن آستانه افشا قرار می گیرد.
مثال دیگر یک شرکت فناوری است که الزامات “افشای پیشینه فرهنگی” را اجرا می کند که به طور نامتناسبی کارکنانی را که دارای روابط خانوادگی با برخی کشورها هستند مورد بررسی قرار می دهد و از آنها می خواهد که همه روابط با اتباع خارجی و مشاغل را تحت پوشش رعایت امنیت گزارش دهند.
شاید واضحترین مثال، یک زنجیره خردهفروشی باشد که حداقل دستمزد را پرداخت میکند، و کارکنان را ملزم میکند تا برای هر شغل اضافی، از جمله کار گیگ یا فریلنسری، افشا کنند و تأییدیه بگیرند. بنابراین، کارگرانی که از دریافت شیفتهای DoorDash گزارش نمیدهند، علیرغم نیاز به درآمد اضافی برای تامین مایحتاج اولیه، با اقدامات انضباطی مواجه خواهند شد. این مثالهای خاص فرضی هستند، اما نشاندهنده خطرات واقعبینانه افشای تعارض منافع مورد استفاده نادرست هستند.
یافتن تعادل در استفاده از افشای تعارض منافع
استدلال های متقابل معتبر ارزش افشای تضاد منافع را برجسته می کند. به عنوان مثال، مهم است که بدانیم آیا محققانی که در حال مطالعه داروها هستند توسط شرکتهای دارویی غرامت دریافت میکنند، در نتیجه پتانسیل گزارشهای جانبدارانه برای سود مالی را ایجاد میکنند. این مهم است که بدانیم آیا مقامات منتخب سرمایه گذاری خارجی دارند که می تواند بر عملیات داخلی آنها تأثیر بگذارد. مهم است که بدانیم آیا مدیران ارشد مالی اوراق بهادار کوتاه فروش می کنند تا پرتفوی خود را به هزینه مشتریان خود ارتقا دهند.
بنابراین، اتخاذ یک رویکرد متعادل که ضمن اجتناب از الزامات افشای تبعیض آمیز، مسئولیت پذیری را حفظ کند، مهم است. تشخیص مبتنی بر عملکرد می تواند یکی از گزینه ها باشد، جایی که الگوهای غیرمعمول در نتایج تحقیقات یا تصمیمات تجاری نظارت می شوند و انحرافات قابل توجه از نتایج مورد انتظار یا روندهای تاریخی را ردیابی می کنند. اجرای یک فرآیند بررسی دقیق با تمرکز بر روش و داده ها با استفاده از تجزیه و تحلیل آماری می تواند سوگیری بالقوه را شناسایی کند.
پادمانهای ساختاری، مانند ایجاد دیوار آتش بین بخشهای مالی و تحقیقاتی و ایجاد کمیتههای نظارت مستقل نیز میتواند یک گزینه باشد. این امر مستلزم تکرار مستقل چندگانه یافتههای تحقیقاتی کلیدی و اجرای فرآیندهای بازبینی کور است که در آن ارزیابان منابع مالی را نمیشناسند.
شفافیت داوطلبانه ممکن است گزینه دیگری باشد: ارائه مشوق هایی برای افشای داوطلبانه و ایجاد کانال های محافظت شده برای افشاگران در حالی که سیستم های گزارش دهی محرمانه حفظ می شود، می تواند فرهنگی را تقویت کند که در آن شفافیت پاداش می گیرد اما الزامی نیست.
تمرکز بر نتایج، ارزیابی عملکرد بر اساس شایستگی و نتایج قابل تأیید، و جستجوی الگوهای سوگیری سیستماتیک در دادههای انبوه میتواند مستقیماً پیامدها را بدون نیاز به افشای کلی مورد بررسی قرار دهد.
حرکت رو به جلو
روایات پیرامون افشای تضاد منافع اغلب بر مسئولیت فردی تأکید می کند که می تواند ماهیت جمعی ستم سیستمی را پنهان کند. این تمرکز بر کنشهای فردی میتواند نیاز به تغییر سیستمی را از بین ببرد، شبیه به این که چگونه روایات پیرامون بیعدالتی اغلب بر نارساییهای اخلاقی فردی تأکید میکردند تا بر سیستمهای اقتصادی و اجتماعی گستردهتر که از این نهاد حمایت میکردند.
بسیاری از کسبوکارهای پر رونق حتی زمانی که کارمندان آنها از حقوق و دستمزد خود به چک دستمزد میگذرند، سود زیادی به دست میآورند، و اغلب برای تأمین هزینههای زندگی خود با مشکل مواجه میشوند. در این زمینه، بازنگری در شیوه های جاری پیرامون افشای تضاد منافع ضروری است. به جای الزام کارکنان به افشای تعارضات بالقوه، سازمان ها باید بر ارزیابی کارکنان بر اساس کیفیت کارشان تمرکز کنند تا تعداد کارفرمایان دیگری که با آنها درگیر هستند.
با تغییر تمرکز از افشا به عملکرد، کسبوکارها میتوانند محل کار منصفانهتری ایجاد کنند که برای مهارتها و فداکاری همه کارکنان، صرفنظر از تعهدات خارجیشان، ارزش قائل است. این رویکرد روحیه کارکنان را تقویت می کند و فرهنگ اعتماد و مسئولیت پذیری را در سازمان ارتقا می دهد.