در یک قسمت از سیلیکون ولی، مجموعه ای درباره ترن هوایی که یک استارت آپ فناوری را اجرا می کند، قهرمانان یک شرکت ۱۰ برابر بزرگتر از خودشان را خریداری می کنند. در آن لحظه، مدیر عامل درونگرا که عادت داشت به یک گروه چهار نفره خطاب کند، ناگهان نیاز به احوالپرسی به اتاقی پر از همه کارمندان جدید دارد. ثابت می کند که این یک کار طاقت فرسا است، بنابراین او دوباره به دفتر خود می دود تا داخل سطل کاغذی فرو کند، اما متوجه می شود که دیوارهای شیشه ای در دفتر کار را به گونه ای ساخته است که جمعیت می توانند تک تک اقدامات را تماشا کنند.
شاید تصور کسی در نقش رهبری که هر دو خجالتی باشد، سخت باشد و در کار خود خوب هستند، اما این ویژگی ها متقابل نیستند. لازم نیست هر مدیر عاملی کاریزماتیک و برونگرا باشد. برای هر استیو جابز، یک لری پیج وجود دارد. اکثر مردم می توانند مدیر عامل سابق اپل را تصور کنند، اما آیا به یاد دارید که یکی از بنیانگذاران گوگل چه شکلی است؟
چند تصور غلط رایج در مورد درونگراها این است که آنها غیر دوستانه، از نظر اجتماعی ناعادل هستند، از همکاری بیزارند و از نقش های رهبری دوری می کنند. اما درونگراها مطمئناً به عنوان رهبران شرکتهای نوپا در حوزه فناوری، سیاست و فراتر از آن ظاهر شدهاند و به درستی نیز چنین هستند: مطالعات نشان دادهاند که آنها میتوانند به همان اندازه همتایان برونگرا خود در رهبری موفق باشند.
فرانچسکا جینو، دانشمند علوم رفتاری در مدرسه بازرگانی هاروارد، نشان داده است که رهبران درونگرا می توانند به خوبی عمل کنند، به خصوص زمانی که تیم های فعال را رهبری می کنند. همانطور که Gino، Adam M. Grant و David A. Hofmann در مطالعه خود به تفصیل می پردازند معکوس کردن مزیت رهبری برونگرا: نقش فعال بودن کارکنانسازمانها میتوانند مکان مناسبی را برای موفقیت رهبران درونگرا ایجاد کنند – صرفاً با ایجاد یک محیط کاری که در آن افراد احساس آزادی داشته باشند تا صحبت کنند و فعال باشند.
چنین لذتی برای ملاقات
کاریزما به ما کمک می کند تا ارتباط برقرار کنیم، سریعتر اعتماد به دست آوریم، مخاطبان خود را رشد دهیم و به کارمندان خود الهام دهیم. اجتماعی بودن و برونگردی بودن به ما کمک میکند در رویدادهای شبکهای با افراد جدید آشنا شویم (یا در وهله اول اطمینان حاصل کنیم که حتی در آن شرکت میکنیم)، و سبک زندگی کارآفرینانه به طور کلی سبک آشفته و پر سر و صدا است – چیزی که کمتر درونگرا آن را ترجیح میدهد.
همچنین، شغل مدیر عامل اغلب مستلزم رویدادهای شبکهای، سخنرانیهای عمومی، سخنرانیها یا حتی مکالمات ساده است که در آن یک رهبر باید اعتماد و اقتدار را نشان دهد. اگر همه چیز یکسان باشد، کارآفرینان زمانی که کاریزماتیک هستند بهتر عمل می کنند، زیرا بعید است که آنها را محفوظ یا گوشه گیر تلقی کنند.
با این حال، خجالتی بودن به این معنی نیست که کسی در تعاملات اجتماعی خوب نیست، یا حتی این تعاملات اجتماعی را حداقل در کوتاهمدت سخت میبیند.
مطالعهای در دانشگاه Vrije بروکسل در بلژیک نشان داد که وقتی درونگراها برونگراتر عمل میکنند، ممکن است در ابتدا احساس شادی و انرژی بیشتری داشته باشند، اما انرژیشان بعداً کاهش مییابد. به نظر می رسد که برای افراد خجالتی تلاش ذهنی بیشتری لازم است تا بر خلاف شخصیت طبیعی خود عمل کنند، و اگرچه فواید خلق و خوی کوتاه مدت وجود دارد، مجبور کردن یک درونگرا به برون گرا می تواند منجر به خستگی ذهنی طولانی مدت و تخلیه انرژی شود. در حالی که افراد درونگرا ممکن است احساس بهتری داشته باشند به طور موقت با عمل کردن به بیرون، ممکن است در دراز مدت فرسوده شوند.
گوش دادن به راه موفقیت
آدام گرانت، استاد دانشکده وارتون دانشگاه پنسیلوانیا و یکی از نویسندگان اولین مطالعه ذکر شده در بالا، خاطرنشان می کند که درونگراها تمایل کمتری به تهدید افکار دیگران دارند و «آنها قبل از تصمیم گیری تعداد زیادی از آنها را جمع آوری می کنند. یک چشم انداز.”
درونگراها نیاز طبیعی به پردازش عمیق اطلاعات و در نظر گرفتن چندین دیدگاه قبل از صحبت دارند. این گوش دادن فعال و رویکرد متفکرانه به ارتباطات معمولاً درک عمیقتری از موضوع را تقویت میکند، که سپس منجر به تصمیمات آگاهانهتر میشود – و تصمیمگیری آگاهانهتر عنصر اصلی رهبری مؤثر است.
کارل مور از دانشگاه مک گیل برای تحقیق در مورد تأثیر درونگرایی و برونگرایی بر رهبری، با صدها مدیر اجرایی مصاحبه کرد. او دریافت که هر دو تیپ شخصیتی گاهی اوقات مزایای خود را دارند. او همچنین موافق است که رهبران درونگرا اغلب شنوندگان بهتری هستند و تمایل دارند قبل از بیان ایدههای خود منتظر بمانند، عملی که تضمین میکند این ایدهها شکلگرفتهتر و به خوبی فکر شدهاند. برعکس، در مواقعی، یک رهبر درونگراتر باید مانند یک برون گرا عمل کند تا مؤثر باشد: «آنها باید حجم را افزایش دهند و خود را واقعاً نسبت به یک استراتژی جدید یا پیوستن یک عضو جدید به تیمشان هیجان زده نشان دهند. آنها باید آن سخنرانی هیجانانگیز را ارائه دهند که به ما امید به آیندهای روشنتر میدهد.»
این سخنرانی تکان دهنده ممکن است در واقع به طور طبیعی رخ دهد. مدیران عامل درونگرا اغلب در تلاش برای حفظ اصالت و صداقت در ارتباطات خود هستند، بنابراین به جای تلاش برای تقلید از سبک های برونگرا، ممکن است با به اشتراک گذاشتن حکایات شخصی که با مخاطبان طنین انداز می شود، یک سخنرانی دلگرم کننده ارائه دهند.
اضطراب قبل از صحبت در مقابل گروه های بزرگ فقط طبیعی است و مطمئناً محدود به کسانی نیست که خود را “خجالتی” می دانند. ترفندها و تکنیک های زیادی برای کمک به اعصاب فرد وجود دارد: تنفس عمیق، تجسم، خودگویی مثبت، یا مهمتر: آماده سازی. شرم آور نیست که با ایجاد اسلایدها، تشریح نکات کلیدی و تمرین تحویل، برای یک جلسه همه جانبه آماده شوید.
و به عنوان مدیران عامل، ما تمام قدرت را داریم که کمکی را که نیاز داریم دریافت کنیم. بیل گیتس، یکی از بهترین نمونه های یک درون گرا موفق، معتقد است یافتن افرادی که نقاط قوت و ضعف ما را تکمیل می کنند، مهم است. به قول او:
شما می توانید یاد بگیرید که از مزایای درونگرا بودن بهره مند شوید، (…) چند روزی بروید و در مورد یک مشکل سخت فکر کنید، هر چیزی را که می توانید بخوانید، به سختی به خودتان فشار بیاورید تا در لبه آن منطقه فکر کنید. سپس، اگر چیزی به ذهنتان خطور کرد، (…) بهتر است یاد بگیرید که برون گراها چه می کنند، بهتر است تعدادی برون گرا را استخدام کنید و از هر دو دسته از مهارت ها استفاده کنید.