۰۸:۳۲ - ۱۴۰۳/۱۰/۲۴

درمان پیچیده و جدید مبتنی بر مغز و جاز

پس از این حادثه، جان فامچون در بخش مراقبت های ویژه بستری شد. منبع: Microsoft Copilot / Microsoft در آگوست ۱۹۹۱، جان فامچون، قهرمان سابق بوکس جهان، دچار صدمات مغزی شدید ناتوان شد. در دسامبر ۱۹۹۳، او یک برنامه درمانی و توانبخشی پیچیده چند ح...

درمان پیچیده و جدید مبتنی بر مغز و جاز


پس از این حادثه، جان فامچون در بخش مراقبت های ویژه بستری شد.

منبع: Microsoft Copilot / Microsoft

در آگوست ۱۹۹۱، جان فامچون، قهرمان سابق بوکس جهان، دچار صدمات مغزی شدید ناتوان شد. در دسامبر ۱۹۹۳، او یک برنامه درمانی و توانبخشی پیچیده چند حرکتی جدید و جدید را آغاز کرد که در نهایت به او کمک کرد تا وضعیتی نزدیک به وضعیت قبل از تصادف خود را به دست آورد.

“مغز درمانی پیچیده جدید و بدیع؟”

سوالی که باید پرسید و پاسخ داد: منظور از توصیفگر «درمانی جدید و بدیع» چیست؟ که در نهایت به عنوان درمان چند حرکتی پیچیده مبتنی بر مغز (CBBMMT) و سپس درمان چند حرکتی پیچیده (CMMT) توصیف شد.

از نظر کاربرد، ادعای من این بود که درمان جدید و بدیع من سه عنصر دارد. اول، تمرکز درمان مغز بود. و این کاربرد و عمل حرکت بود که تنها راه بود برای دسترسی و تحت تأثیر قرار دادن مغز برای تغییر، که امیدواریم منجر به تغییرات فیزیکی شود.

ثانیاً، هدف اعمال پیچیدگی تا حد امکان در صورت امکان قابل مشاهده بود. دلیل من برای این (اصل فلسفی شخصی) این بود که این رویکرد باعث شلیک انتقال عصبی، عصب‌بیولوژیکی و عصبی عضلانی می‌شود که منجر به ارتباطات عصبی و عصبی-عضلانی می‌شود. امید این بود که این امر منجر به تغییرات عصبی و عصبی عضلانی شود که منجر به بازگشت حرکت به اندام هایی شود که قبلاً قادر به حرکت نبودند.

سوم، ایده و امید مداوم دستیابی به حداکثر مزایای مغز و بدن بود. این در نهایت منجر به تبدیل شدن به حرکت پیچیده مغز و بدن می شود. نمی‌دانستم این اتفاق می‌افتد یا نه، اما همیشه برایم منطقی بود. مطالعات من در “تئوری بازی” بر تفکر من در این مورد تأثیر گذاشت. تحقیقات تئوری بازی اعلام کرد که بازی ضروری است زیرا زمانی که بازی انجام می شود، تفکر و حرکت رخ می دهد. این فرآیند مبتنی بر بازی سپس مغز را تغییر داد و به رشد و پیشرفت عضلات ظریف و درشت بدن ادامه داد. این همچنین منجر به توسعه و افزایش مداوم توانایی حرکتی و مهارت های فیزیکی شد.

Microsoft Copilot / مایکروسافت

موسیقی جاز

منبع: Microsoft Copilot / Microsoft

درمان چند حرکتی و جاز پیچیده جدید و جدید مبتنی بر مغز

همانطور که با استفاده از درمان چند حرکتی پیچیده مبتنی بر مغز جدید و جدید خود، کاربرد آن و فرمت حرکتی شهودی که استفاده می‌کردم پیشرفت کردم (با گذشت زمان و با مشاهده تغییرات فیزیکی و حرکتی، همه اینها شروع به یادآوری جاز به من کرد، زیرا (از نظر درک من از جاز)، موسیقی جاز در اصل، به کارگیری شهود موسیقیایی بود موسیقی ای که به وجود آمد (در لحظه شهودی رخ داد)، مطابق با آنچه که هر نوازنده می شنید و می نواخت.

جاز معمولاً بداهه است (یعنی همان طور که نواخته می شود اختراع می شود). با این حال، نوازنده باید مهارت بالایی داشته باشد تا بتواند آلت موسیقی مورد نظر را بنوازد. این سطح مهارت تنها از طریق کار سخت و تمرین بی وقفه قابل دستیابی است (آلترهاگ، ۲۰۰۴؛ بنسون، ۲۰۰۶؛ تورنس و شومان، ۲۰۱۹؛ زک، ۲۰۰۰).

جاز با ساختار ریتمیک قوی اما منعطف با بداهه نوازی های تک نفره و گروهی بر روی آهنگ های پایه و الگوهای آکورد و اخیراً یک اصطلاح هارمونیک بسیار پیچیده مشخص می شود (آلترهاگ، ۲۰۰۴؛ بنسون، ۲۰۰۶؛ تورنس و شومان، ۲۰۱۹؛ زاک، ۲۰۱۹، ۲۰۰۰). .

موسیقی جاز (همانطور که اشاره شد) توسط نوازندگان بسیار ماهر و با استعداد در سبک های مختلف و پیچیده نواخته می شود. عموماً با ریتم‌های پیچیده و پیش‌راننده، نواختن گروه‌های چندصدایی، بداهه نوازی، تک‌نوازی فضیلت‌آمیز، آزادی ملودیک و یک اصطلاح هارمونیک از ریتم‌های ساده تا آتونالیته پیچیده مشخص می‌شود (آلترهاگ، ۲۰۰۴؛ بنسون، ۲۰۰۶؛ تورنس، ۱۹، ۲۰۰، تورنس و شوم، ۲۰۰۶، ۲۰۰۶، تورنس، ۱۹، ۲۰۰۰، ۲۰۰۴، ۲۰۰۶، تورنس، ۱۹، ۲۰ و ۲۰۰۰، ۲۰۰۴، ۲۰۰۴، ۲۰۰۴، ۲۰۰۶، ۲۰۰۳، ۱۹۹۸، ۱۳۸۳، ۱۳۸۳، ۱۳۸۳، ۱۳۸۳، ۱۳۸۳، ۱۳۸۳، و ۱۳۸۳. ۲۰۰۰).

موسیقی جاز، که از رگ تایم و بلوز ایجاد شده است، با ریتم‌های همگام پیشرانه، نواختن گروه‌های چندصدایی، درجات مختلف بداهه‌پردازی، و اغلب تحریف‌های شهودی عمدی تن و صدا مشخص می‌شود. اینها تنها از طریق مهارت ها و دانش قابل دستیابی هستند (آلترهاگ، ۲۰۰۴؛ بنسون، ۲۰۰۶؛ تورنس و شومان، ۲۰۱۹؛ زک، ۲۰۰۰).

کاربرد روش درمانی “جنبش جاز فیزیکی”.

کاری که من انجام می‌دادم-البته- این بود که به جای نواختن موسیقی جاز، معادل پیچیدگی جاز بداهه شهودی را با و از طریق کاربرد فیزیکی درمان چند حرکتی پیچیده مبتنی بر مغزم به کار می‌بردم. و به این ترتیب، استفاده از این درمان پیچیده جدید و بدیع “جز حرکتی فیزیکی” آغاز شد.

تصمیم گرفتم با دست چپ جان که در حالت دائمی مشت بود شروع کنم. و بنابراین، این فیزیوتراپی شهودی (مبتنی بر مغز) جدید و بدیع آغاز شد. مشت چپ جان را در کف دست چپم گذاشتم. مشت جان سرد بود. مچ دست جون احساس می کرد که جوش خورده است و سپس (خیلی آهسته و بسیار آرام) سعی کردم مچ دست چپ جان را خم و خم کنم.

همانطور که می خواستم شروع کنم، به جان توضیح دادم که چه کاری می خواستم انجام دهم. حتی با وجود اینکه از نظر فیزیکی روی مشت و مچ دست چپ جان تمرکز می‌کردم (نقطه تمرکز من در CBBMMT تلاش برای تأثیرگذاری و تغییر فیزیکی مغز جان بود. به جان گفتم که نمی‌دانم آیا این کار می‌کند یا اینکه آیا هیچ تغییری در مغز او انجام می‌شود یا خیر. به نظر می‌رسید که آن‌ها سرش را بلند کردند، به چشمان من نگاه کردند و به آرامی سرش را با چانه روی سینه‌اش برگشتند.

مطالب مرتبط