۱۷:۰۵ - ۱۴۰۳/۱۲/۲۶

تفکر سفت و سخت هم اختلالات خوردن و هم در PTSD

تصور کنید که در مقابل یک درخت ایستاده است ، آنقدر نزدیک که تمام آنچه را می بینید بافت پوست آن است. شما نمی توانید یک قدم به عقب بردارید ، نمی توانید شاخه های فوق یا جنگل اطراف خود را ببینید – فقط این یک درخت ، تمام میدان دید شما را ...

تفکر سفت و سخت هم اختلالات خوردن و هم در PTSD



تصور کنید که در مقابل یک درخت ایستاده است ، آنقدر نزدیک که تمام آنچه را می بینید بافت پوست آن است. شما نمی توانید یک قدم به عقب بردارید ، نمی توانید شاخه های فوق یا جنگل اطراف خود را ببینید – فقط این یک درخت ، تمام میدان دید شما را پر می کند. برای بسیاری از افراد دارای سابقه تروما و همچنین افراد مبتلا به اختلال در خوردن غذا ، اینگونه است که ذهن عمل می کند: بیش از حد متمرکز ، سفت و سخت و قادر به دیدن فراتر از لحظه فوری نیست. استحکام شناختی-تمایل به فکر کردن به اصطلاحات سخت و یا هیچ چیز-یک پدیده خوب مستند در این جمعیت است.

پاسخ مغز به تروما و پریشانی

تحقیقات نشان می دهد که هنگامی که یک فرد عدم اطمینان یا پریشانی را طولانی می کند ، مغز ممکن است با جستجوی ساختار و پیش بینی به عنوان ابزاری برای حفظ خود سازگار شود. این استحکام در تفکر اغلب به عنوان اعتقادات سیاه و سفید در مورد غذا ، وزن و تصویر بدن تجلی می یابد و ترس شدید از تغییر را تقویت می کند. اقدامات غالباً از رفتارهای سفت و سخت مانند شمارش کالری ، وزن اجباری و خوردن در زمان های خاص به عنوان پسوندهای تفکر سفت و سخت ظاهر می شوند.

تفکر سفت و سخت می تواند به عنوان یک مکانیسم بقا عمل کند. به دنبال تجربه تروما ، احساس کنترل می تواند با ایمنی برابر باشد. افکاری مانند “اگر همه کارها کاملاً انجام شود ، هیچ چیز بدی اتفاق نمی افتد “ یا “اگر من فقط این تعداد دقیق کالری را بخورم ، بدنم تغییر نخواهد کرد “ توهم ثبات را فراهم کنید. این الگوهای شناختی ، در حالی که در ابتدا سازگار است ، می توانند با گذشت زمان ناسازگار شوند و به چرخه های اجتناب ، محدودیت و اضطراب کمک کنند. آنچه که زمانی به عنوان یک استراتژی محافظتی خدمت می کرد ، در نهایت ممکن است به منبع پریشانی و اختلال در تنظیم تبدیل شود.

تأثیر استحکام شناختی به ویژه در اختلالات خوردن مشهود است ، جایی که تقریبا نیمی از افرادی که به دنبال درمان هستند نیز سابقه قرار گرفتن در معرض تروما را گزارش می کنند. تفکر آگاه از تروما اغلب به دنبال یقین است و اختلالات خوردن می تواند چارچوبی را فراهم کند که کنترل درک شده را تقویت می کند-قوانین خاص برای خوردن ، چه موقع ورزش و چه مقدار وزن را نشان می دهد.

با این حال ، پیروی از این قوانین انعطاف پذیر به ندرت پایدار است. هنگامی که انحرافات اجتناب ناپذیر اتفاق می افتد ، مانند مصرف یک میان وعده بدون برنامه ریزی یا از دست دادن یک تمرین برنامه ریزی شده ، پریشانی ، خود انتقاد و احساس شکست اغلب دنبال می شود. عدم توانایی ادغام ظرافت در این الگوهای فکر ، بهبودی را پیچیده تر می کند ، زیرا ارزش خود به پیروی کامل به استانداردهای خود تحمیل می شود.

پرورش انعطاف پذیری شناختی

توسعه انعطاف پذیری شناختی – توانایی سازگاری با شرایط در حال تغییر و در نظر گرفتن دیدگاه های متعدد – یک مؤلفه اساسی بهبودی از اختلالات غذایی و PTSD است. مطالعات نشان می دهد که انعطاف پذیری شناختی از طریق مداخلات مانند روشهای درمانی مبتنی بر شناختی و رویکردهای ذهن آگاهی قابل کشت است.

شناخت افکار به عنوان سازه های ذهنی به جای حقایق عینی ، اولین قدم مهم است. به جای پذیرش “من شکست خورده ام “ به عنوان یک واقعیت غیرقابل انکار ، افراد می توانند با پرسیدن شروع کنند ، “روشهای جایگزین برای تفسیر این وضعیت چیست؟ “

به تدریج شامل انعطاف پذیری در کارهای روزمره – از جمله گزینه های مختلف وعده های غذایی ، امکان استراحت بدون گناه یا به چالش کشیدن قوانین غذایی – ممکن است در ابتدا ناراحت کننده باشد اما می تواند سازگاری بیشتری را در تفکر و رفتار ایجاد کند.

در نهایت ، بهبودی از PTSD و یک اختلال در خوردن غذا به معنای جایگزینی یک چارچوب سفت و سخت با دیگری نیست ، بلکه بیشتر در مورد تقویت سازگاری و اعتماد به نفس است. تحقیقات تأکید می کند که مقاومت روانی واقعی نه از کنترل بلکه از ظرفیت تحمل عدم اطمینان و درگیر شدن با زندگی به روشی انعطاف پذیر و ظریف تر ناشی می شود.

قدم به عقب از یک درخت به ما امکان می دهد که وسعت جنگل را ببینیم. به همین ترتیب ، بهبودی از افراد به گسترش دیدگاه خود دعوت می کند – تا تشخیص دهند که آنها توسط مبارزات منزوی تعریف نشده اند بلکه با چشم انداز کامل و پیچیده تجربیات خود هستند.

مطالب مرتبط