اگر مسافران زمان از دوران گذشته به زمان ما سفر کنند، از میزان برنامه ریزی ما برای رفاه آینده خود شگفت زده خواهند شد.
ما صبحها ویتامینها را مصرف میکنیم و مطمئن میشویم که فیبر کافی در طول روز دریافت میکنیم، حتی اگر به نظر میرسد که فواید آنی ندارد.
ما به باشگاه میرویم و از شیرینیهای زیاد دوری میکنیم، زیرا میخواهیم سالم باشیم، عمر طولانی داشته باشیم و ظاهر خوبی داشته باشیم، نه فقط بلافاصله، بلکه سالهای آینده.
صد سال پیش، هوشیاری یک موضوع نظم اجتماعی بود – اکنون ما “ژانویه خشک” را انجام می دهیم تا بدن خود را سم زدایی کنیم.
اما ممکن است حتی کارهایی که در بازههای زمانی کوتاهتر انجام میدهیم، اثری بر روی بدن بگذارند، دقیقاً به همان شیوهای که تجربیات فردی میتوانند خاطرهای ماندگار در مغز باقی بگذارند. فاصله بین ناهار و شام شما تعداد دفعاتی که دیروز اسکات خود را تکرار کردید. فرکانس تماشای فیلم های ترسناک همه اینها از نظر تئوری می توانند اثراتی بر بدن داشته باشند که ما هنوز نمی توانیم پیش بینی یا پیش بینی کنیم.
آیا این بدان معناست که در آینده، همانطور که بدن خود را بهتر درک می کنیم، برنامه ریزی سلامت ما حتی از امروز وسواس بیشتری خواهد داشت؟
پزشکی آینده با اطلاعات بسیار بیشتری نسبت به پزشکی گذشته سروکار دارد
منبع: Midjourney / Midjourney, Inc.
من شناخت سلولی را مطالعه می کنم. این یک رشته جدید و هیجان انگیز از زیست شناسی است که بر روش هایی متمرکز شده است که سلول های زنده اطلاعات را پردازش می کنند – چگونه آنها محیط خود را تجزیه و تحلیل می کنند، الگوها را تشخیص می دهند، خاطرات را تشکیل می دهند و با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند.
در یک مطالعه اخیر که من با همکاری تام کارو رهبری کردم، نشان دادیم که سلولهای غیرمغزی – از جمله سلولهای مشتق شده از کلیه – میتوانند از الگوهای مواد شیمیایی که در معرض آنها قرار میگیرند یاد بگیرند، به همان روشی که سلولهای مغز یاد میگیرند. ما یاد می گیریم که پیانو بزنیم یا برای کلاس درس بخوانیم.
این یادگیری به طرز شگفتآوری سریع، در مقیاس چند دقیقه اتفاق میافتد، حتی اگر سلولهای غیر مغزی عموماً نسبتاً «آهسته» در نظر گرفته شوند. اما تغییراتی که در این سلولها رخ میدهد – خاطرات سلولی – میتواند برای روزها و شاید بیشتر طول بکشد.
وجود چنین خاطرات سلولی چه معنایی برای زندگی روزمره دارد؟
ما هنوز نمی دانیم. یک چیزی که ممکن است به این معنا باشد این است که خاطرات آگاهانه و احساسی ما – برای مثال، تروما – تا حدی در خارج از مغز قرار دارند. این پایان نامه اصلی است بدن امتیاز را حفظ می کند، کتابی بحث برانگیز اما تاثیرگذار در مورد تروما توسط روانپزشک هلندی بسل ون در کولک.
این کتاب که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، به دلیل جهش از شواهد مورد انتقاد قرار گرفت. اما امروزه این ایده که حافظه در سراسر مغز پخش شده و بدن دیگر به اندازه ده سال پیش خطرناک به نظر نمی رسد. ما می دانیم که مغز و بدن تأثیرات متقابلی بر یکدیگر دارند: یک فکر یا یک احساس می تواند سلولی در روده یا کبد را تغییر دهد و به نوبه خود می تواند افکار و احساسات را تغییر دهد. مطالعه ما نشان می دهد که سلول های غیر مغزی دارای حافظه هستند و این حافظه به طور بالقوه می تواند چنین تغییراتی را ذخیره کند.
سلول های غیر مغزی می توانند اطلاعات را پردازش کنند و از الگوها بیاموزند
منبع: Midjourney / Midjourney, Inc.
بنابراین هیچ چیز ترسناکی در مورد ذخیره شدن تروما در بدن وجود ندارد.
اما بدن ما احتمالاً چیزهای بیشتری از چنین آثاری از تجربیات آگاهانه را حفظ می کند.
در گذشته مطالعاتی از حوزههای مختلف علم پزشکی انجام شده است که ویژگیهای حافظه مانند را در اندامها و بافتهای مختلف نشان میدهد: یک ورودی سریع باعث تغییر پایدار میشود.
اما تا همین اواخر، هیچ کس این موارد مجزا را به عنوان حافظه تحت اللفظی تصور نمی کرد – و هیچ کس این احتمال را در نظر نمی گرفت که ممکن است مشابه یکدیگر و حافظه متعارف مبتنی بر مغز عمل کنند.
به عنوان مثال، سلول های لوزالمعده با ترشح هورمون انسولین به قند خون پاسخ می دهند که باعث جذب قند می شود. اگر آن سلول ها را یکباره در معرض مقدار زیادی قند قرار دهید، بیست دقیقه صبر کنید و دوباره این کار را انجام دهید، دفعه دوم دو برابر بار اول انسولین آزاد می کنند.
این منطق بیولوژیکی دارد: اگر ظرفیت آزادسازی انسولین (و در نتیجه جذب قند) خود را به حداکثر برسانید، میخواهید در صورت رسیدن قند بیشتر، آن را افزایش دهید، اما نمیخواهید برای همیشه بالا برود، وگرنه به آن میرسید. خیلی راحت گرسنه و خسته می شوند.
مثال دیگر: سلول های استخوانی بار مکانیکی را تشخیص می دهند و با استخوان سازی بیشتر به آن پاسخ می دهند. اگر به طور مکرر آن را خم کنید، استخوان قوی تر می شود.
علاوه بر این، سلولهای استخوانی نه تنها به بار، بلکه به فرکانس آن پاسخ میدهند: اگر هر دو ثانیه یک بار به پای موش فشار بیاورید، استخوان تحت تأثیر قرار نمیگیرد، اما اگر این کار را با سرعت دو بار در ثانیه انجام دهید، رشد استخوان را نشان میدهد. تا چهار برابر افزایش می یابد. بنابراین در این مورد، یک الگوی زمانی در مقیاس ثانیه این چیزی است که باعث میشود ماهها، اگر سالها دوام نیاورند.
مثال های بسیار دیگری نیز وجود دارد: در سیستم ایمنی، در رشد جنینی، در سرطان. شاید بارزترین مثال، پنهان شدن در دید ساده، رشد عضلات در پاسخ به ورزش باشد.
این لیست احتمالاً فقط سطح را خراش می دهد. اما در حال حاضر دو چیز در مورد حافظه سلولی روشن است.
یکی، وجود دارد.
دوم، می تواند به زمان بندی دقیق بستگی داشته باشد، گاهی اوقات تا چند دقیقه و حتی چند ثانیه.
همانطور که ما به کشف قوانین این حافظه سلولی در آینده ادامه می دهیم، گمان می کنم که ممکن است باعث شود حتی با تمام فیبر و ویتامین هایمان نسبت به تجربیات بدنمان حساس تر از الان باشیم.
ما ممکن است قوانین پیچیده و آراسته ای را ایجاد کنیم: تا سه روز پس از خوردن ماهی آزاد دودی از دمبل استفاده نکنید، مگر اینکه با خردل تکمیل شود. قبل از بیرون رفتن، پنج بار ویتامین B در فواصل پانزده ثانیه ای میل کنید، اما فقط در تابستان.
آن دنیای آینده چگونه خواهد بود – جهانی که در آن ما از “حافظه بدن” خود بیش از حد آگاه هستیم؟ آیا ما را نسخه های بهتر و سالم تری از خودمان می سازد؟ یا فقط به اضطراب فزاینده ما در مورد آینده، یعنی اجبار برای کنترل تمام سلول های بدن برای به حداکثر رساندن موفقیت، تغذیه می کند؟
آیا سلامتی به وسواس ما تبدیل خواهد شد؟
منبع: Midjourney / Midjourney, Inc.
زمان نشان خواهد داد – اما در حال حاضر، هیچ دلیلی برای انجام کاری جدی وجود ندارد. تا زمانی که علم جدول زمانی را اصلاح نکند، ما با “یک سیب در روز پزشک را دور نگه می دارد” ایمن هستیم.