۲۲:۰۰ - ۱۴۰۲/۰۶/۳۱

با خاطراتی از امام خمینی(ره) / می ‌خواهید از من رضاشاه درست کنید؟‏

به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی اندیشه قرن؛خانه امام متعلق به آقای امام جمارانی است. خوب، چون رفت و آمد زیاد دارند.‏‎ ‎‏خانم هم رفت و آمد زیاد دارند، این خانه کوچک است و طبعاً امام نمی توانند به‏‎ ‎‏کارهای روزمره برسند. بعد از مدتی تصمیم گر...

با خاطراتی از امام خمینی(ره) / می ‌خواهید از من رضاشاه درست کنید؟‏

به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی اندیشه قرن؛خانه امام متعلق به آقای امام جمارانی است. خوب، چون رفت و آمد زیاد دارند.‏‎ ‎‏خانم هم رفت و آمد زیاد دارند، این خانه کوچک است و طبعاً امام نمی توانند به‏‎ ‎‏کارهای روزمره برسند. بعد از مدتی تصمیم گرفته شد، خانه ای جنب اینجا اجاره کنیم،‏‎ ‎‏که ایشان به کارهایشان برسند. اول ایشان اکراه داشتند، بعد ما رفتیم یک جایی را اجاره‏‎ ‎‏کردیم، یک ساختمان آجری قدیمی بود که فرش نداشت و فرشی هم در منزل امام نبود‏‎ ‎‏که آنجا را فرش کنند. من خودم رفتم، پنج – شش تا فرشهای ۳×۵ / ۲ یا ۴×۵ / ۳ از‏‎ ‎‏فرشهای بُته جِقّه ای که معمولاً در مساجد پهن می کنند و از ارزانترین فرشهای ایران‏‎ ‎‏است خریدم و آوردم. فرشها را من وقتی پهن کردم، حاج احمد آقا گفت امام فرموده اند‏‎ ‎‏مگر می خواهید از من رضاشاه درست کنید؟ احمد آقا گفته بودند، اینها ارزانترین‏‎ ‎‏فرشهاست و اینها را کفاش زاده آورده، شاید امام فکر کردند من از منزل آوردم، این بود‏‎ ‎‏که راضی شدند و نشستند، که هنوز هم مورد استفاده است، ما همه این فرشها را هزار و‏‎ ‎‏هفتصد تومان خریده بودیم.

منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد ۲، صفحه ۶۲.

راوی: مصطفی کفاش زاده.

مثل یک نفر از ملت ایران

در دوران بیماری و معالجاتی که در مورد امام صورت می گرفت ایشان تاکید فراوانی‏‎ ‎‏داشتند که برای درمان ایشان تنها از پزشکان و استادان ایرانی استفاده شود.‏مرحوم حاج احمدآقا از قول امام نقل و تاکید می کرد که در تصمیمات درمانی، ایشان‏‎ ‎‏را فقط به عنوان فردی از آحاد مردم ایران بنام مصطفوی در نظر بگیرند.

«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد ۱، صفحه ۱۰۷»

راوی: منوچهر دوایی (پزشک معالج امام).

شیطان از اینجا سراغ آدم می آید‏

حاج احمد آقا می گفت، روزی از برادران سپاه مستقر در بیت امام درخواست کردم‏‎ ‎‏جلوی ایوان بیت را یک نرده ای نصب کنند. وقتی برادران مشغول این کار شدند امام وارد‏‎ ‎‏شده، فرمودند: «احمد، چه کار می کنی؟» عرض کردم برای حفاظت جان علی (فرزندم)‏‎ ‎‏که خدای نکرده به پایین پرت نشود، از برادران خواسته ام نرده ای جلوی ایوان نصب‏‎ ‎‏کنند و این کار مرسومی در همۀ خانه هاست. حضرت امام فرمودند: «شیطان از همین جا‏‎ ‎‏سراغ آدم می آید، اول به انسان می گوید منزل شما احتیاج به نرده دارد، بعد می گوید‏‎ ‎‏رنگ می خواهد، سپس می گوید این خانه کوچک است و در شان شما نیست و خانۀ‏‎ ‎‏بزرگتر می خواهید و آرام آرام انسان در دام شیطان می افتد.»‏‎

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه ۲۸۸.

راوی: محمد علی انصاری کرمانی.

اگر روحیۀ کاخ نشینی باشد‏

امام با آنکه به روحیۀ افراد دقت داشتند اما نسبت به ظواهر تذکراتی را می فرمودند.‏‎ ‎‏به خاطر دارم در زمان نخست وزیری شهید رجایی با آن عرفان و معنویت و تهذیب‏‎ ‎‏خاصی که ایشان داشت امام برای اینکه از خطرات (انحرافات) احتمالی پیشگیری کنند،‏‎ ‎‏فرمودند: «اگر خدای نخواسته نخست وزیر ما روحیۀ کاخ نشینی پیدا کند، باید فاتحۀ‏‎ ‎‏اسلام را خواند.» ایشان نفرمود، فاتحۀ انقلاب، بلکه فرمود: «فاتحه اسلام را باید‏‎ ‎خواند».‏‎

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه ۲۸۸.

راوی: عاتقه صدیقی(همسر شهید رجایی).

هر دیدنی دیدن ندارد‏

سال ۱۳۳۸ بود که حضرت امام مریض شدند و به پزشکان قم مراجعه کردند، آنها‏‎ ‎‏کسالت ایشان را تشخیص نداده و پیشنهاد کردند که در منطقه ای خوش آب و هوا‏‎ ‎‏استراحت کنید شاید بر اثر بحث و درس زیاد عارضه ای برای شما پیش آمده باشد.‏‎ ‎‏عده ای از شاگردان پیشنهاد کرج را دادند تا امام تابستان را در آنجا بگذرانند و از‏‎ ‎‏امکانات پزشکی تهران هم استفاده کنند. امام رفتند و منزلی مهیا شد. پس از چند روز‏‎ ‎‏استراحت امام به پزشک مراجعه کردند و معلوم شد که ایشان به تب مالت دچار‏‎ ‎‏شده اند. نکته جالب این بود که امام در مدت مراجعه به پزشک فاصله تهران و کرج را با‏‎ ‎‏ماشین عمومی طی می کردند، در صورتی که علاقه مندان ایشان که ماشین داشتند اصرار‏‎ ‎‏داشتند امام را با وسیله نقلیه خود ببرند ولی آقا موافقت نمی کردند. عده ای از دوستان‏‎ ‎‏برای رفع خستگی امام چند مرتبه پیشنهاد دادند که از سد کرج دیدن نمایند و عرض‏‎ ‎‏می کردند که سد کرج دیدنی است ولی امام می فرمودند: «هر دیدنی که دیدن ندارد!»

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۱۱.

راوی: محمد فاضلی اشتهاردی.

این کار را نمی توانم بکنم‏

در پاییز سال ۶۴ پوست ساق پای امام دچار خشکی و خارش شده بود. یکی از‏‎ ‏پزشکان پوست خدمت رسیده و بعد از معاینه و توصیه دارو عرض کرد: «روزی یک یا‏‎ ‎‏دو بار هم پایتان را در شیر قرار بدهید.» با آنکه امام در برخورد با پزشکان و دستورالعمل‏‎ ‎‏ آنان بسیار با ملاطفت و انعطاف پذیر بودند ولی همین که مساله گذاشتن پا را در شیر‏‎ ‎‏ شنیدند، بشدت برآشفتند و با لحنی تند و خشن و شتابزده فرمودند: «من این کار را‏‎ ‎‏نمی توانم بکنم».

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۱۶.

راوی: حجه الاسلام رحیمیان.

از تکلفات دوری می کردند‏

امام از بسیاری از تکلفاتی که سایر مراجع داشتند، از قبیل رفت و آمد کردن‏‎ ‎‏دستبوسی، تعظیم و تکریم و در خانه را باز کردن دوری می کردند.

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۲۱.

راوی: حجه الاسلام صادق احسان بخش.

من ماشین نمی خواهم‏

امام در نجف که بودند یکی از ایرانیان ماشینی را از آلمان خاص ایشان خریده‏‎ ‎‏بود که آقا با آن به حرم مشرف شوند و یا در ایّام زیارتی به کربلا بروند آقا‏‎ ‎‏می فرمودند: «من ماشین نمی خواهم». وقتی او اصرار می کرد که من این ماشین را به اسم‏‎ ‎‏شما و برای شما از آلمان آورده ام ولی امام به او فرمودند: «اگر مال من است من آن را‏‎ ‎‏می فروشم و پولش را به طلبه ها می دهم» او هم می گفت که نه شرط ما این است که‏‎ ‎‏ شما این را نفروشید. ما به او گفتیم آقا می فروشد به هر حال امام آن را نپذیرفتند.

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۲۱.

راوی: حجه الاسلام فرقانی.

اگر می خواهید بمانم تزیینات نکنید‏

زندگی امام از هر جهت بسیار ساده بود. نه تنها ایشان در زندگی شخصی خود‏‎ ‎‏مراقبت بر ساده زیستی داشتند که نسبت به آنچه به ایشان مرتبط می شد نیز مراقبت‏‎ ‎‏می نمودند؛ از باب نمونه حسینیه جماران با اینکه به شخص ایشان زیاد ارتباط نداشت‏‎ ‎‏و مکانی بود به نام امام حسین(ع) ولی امام نگذاشتند از نظر تجمّل و زیبایی تغییری در‏‎ ‎‏آن ایجاد شود. حتی وقتی آقای جمارانی خواست آنجا را سفیدکاری کند امام‏‎ ‎‏فرمودند: «اگر می خواهید من اینجا بمانم تزیینات نکنید.» ‏‏‏موقعی که امام متوجه شدند که می خواهند حسینیه را کاشی کاری کنند عصبانی‏‎ ‎‏شدند و فرمودند: «من از اینجا می روم.»

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۴۶.

مطالب مرتبط