رنگ های زیاد
منبع: وندی لوستبادر
ما دوست نداریم تجربیات دردناک را به یاد آوریم. ما از مکانهایی که خاطرات بد را در خود نگه میدارند دوری میکنیم، همانطور که از موسیقیای که زمانهای سخت را خیلی واضح به شما بازمیگرداند اجتناب میکنیم. یک نشانه حسی مانند یک بوی خاص یا نوع خاصی از لمس ممکن است چیزی باشد که ما به هر قیمتی از آن اجتناب می کنیم. ما فقط نمی خواهیم به آنجا برگردیم.
یک تکه علف کوچک جلوی مطب دامپزشکی وجود دارد که سگ ۱۶ ساله خود مورفی را برای پایان رحمت به زندگی او آوردیم. او همانجا مکث کرد تا نقطه را مشخص کند، حتی اگر به سختی میتوانست با درد آرتروزش چمباتمه بزند. ایستاده بودیم و تماشا می کردیم که این لحظه در حافظه ما حک شد. از آنجایی که به ندرت از آنجا عبور میکنم، وقتی چند هفته پیش رفتم، یک بار دیگر گرفتار این غم قدیمی شدم – چنان که گویی ۲۰ سال از روز مرگ مورفی نگذشته است. چنین نیروی حافظه احشایی است.
حافظه آسیب زا اینگونه عمل می کند. اثر روی مغز غیرقابل پاک شدن است و در قلمروی خارج از زمان وجود دارد. اما نکته مهم این است که قرار گرفتن مکرر در معرض یادآوری تروما تأثیر را کاهش می دهد. یک روش درمانی که به خوبی مطالعه شده است، مواجهه درمانی، دقیقاً این کار را انجام می دهد، و ما را وادار می کند تا با بازگو کردن آن با جزئیات هر چه بیشتر، چیز وحشتناکی را دوباره ببینیم. این بازگویی به تدریج و همیشه در حضور یک درمانگر که ایمنی و راحتی را ارائه می دهد انجام می شود. در پایان این فرآیند حساسیت زدایی، چنین خاطراتی تمایل زیادی به از دست دادن قدرت خود دارند.
به طور معمول، ما تمایل داریم که بدترین صدمات و غم هایمان را به خوبی پنهان کنیم، و مطمئن شویم که هیچ کس – بیش از همه خودمان – نمی تواند به آنچه در آنجا وجود دارد نزدیک شود. پاسخ سریع «نمیخواهم در مورد آن صحبت کنم»، دوستان صمیمی را دفع میکند تا مجبور نباشیم به چیزی نزدیک شویم که بهخاطر یادآوری آن احساس میشود. بنابراین، خاطرات دشوار ما قدرت خود را حفظ می کنند و شدت آنچه پنهان می ماند با همدردی یا آسایش قابل کنترل تر نمی شود. ما به تنهایی در بخش های جدا شده خودمان ادامه می دهیم.
شرم یک مانع پیچیده است. فقط فکر اینکه به کسی اعتراف کنیم که این مناطق پنهان وجود دارند می تواند تمایل ما به سکوت را تقویت کند. آنهایی از ما که در کودکی آزار و اذیت را تجربه کردهاند، ممکن است بر این باور باشند که آنچه اتفاق افتاده تقصیر ما بوده است، علیرغم اینکه عقلاً میدانیم که بیگناه هستیم. در این مواقع، بزرگترها تمام قدرت را دارند و در نتیجه همه مسئولیت را بر دوش می کشند، اما ما در آن زمان اینطور نمی دیدیم.
عمل بیرون آمدن از انزوا با چنین خاطراتی یک پیروزی است و بار دیرینه حمل اسرار را رها می کند. عمیق ترین رهایی این است که در جمع دیگرانی باشید که زمانی مشکلات مشابهی را در دوران کودکی تجربه کرده اند. با شنیدن یادآوری نقض بی گناهی دیگران، موجی از شفقت نسبت به کودکانی که زمانی بوده اند احساس می کنیم، و سپس می توانیم همان بخشش را به خود کوچکترهایمان نیز عطا کنیم. تقصیر ما نبود هیچ کدام از آن هرگز نبود.
حق چاپ وندی لوستبادر، ۲۰۲۴.
برای پیدا کردن یک درمانگر، به فهرست درمان روانشناسی امروز مراجعه کنید.